چوپان همیشگی توام. همینطور دهاتی و بی‌شیله پیله.

تو خدای به هم ریزنده‌ی همه‌ی معادلات و محاسبات منی

من همان بنده‌ای که جز انگشتان دو دستش، وسیله‌ی دیگری برای حساب و کتاب ندارد


چه می‌دانم خیر تو در چیست، در این روزهای شلوغ و عجیب؟

مرا ببر به همان راهی که می‌رساندم به تو، این که من چه را خوش می‌دارم و چه می‌خواهم مهم نیست ...

۲ نظر ۲ لایک

دل که مرغ بام توست

زمان و زمین
پس و پیش
مقصد و مقصود
بیم و امید
ریسمان و نور
انقطاع و اتصال
رسیدن و جا ماندن
تشنگی و آب

همه تویی

پس چه را می‌جویم که نیست؟
غصه‌ی چه را می‌خورم که هست؟
۲ نظر ۵ لایک

ما دو تا با هم نمی‌سازیم!

خدایا

سفره‌ها دارد جمع می‌شود

شادی‌های بی‌بهانه رو به اتمام است

و مهمان‌ها دارند می‌روند

اما٬ تو بمان و مرا با خودم تنها نگذار ...

۲ نظر ۳ لایک

چوپان معاصر طور(12)

گاهی احساس می کنم شیطان در قالب یک کبوتر معصوم آرام آرام شاخه های کوچک جمع می کند تا روی مغزم یا توی دلم یک خانه ی گرم و نرم برای خودش آماده کند و زمینه را برای تولید جنودش آماده کند!

خدایا لطفن هر وقت داشت از این غلط ها می‌کرد خودت یک طوفان جانانه نصیبش کن

طوفانی که مرکز هواشناسی شیطان پیش بینی اش نکند!


*موقع نوشتن این پست یاد این دعای امام زمان(عج) افتادم که توصیه کرده اند موقع گرفتاری های روزگار بخوانیم: «یا من اذا تضایقت الامور فتح لها بابا لم تذهب الیه الاوهام صل علی محمد و آل محمد و افتح لاموری المتضایقه بابا لم یذهب الیه وهم یا الرحم الراحمین» / ای کسی که زمانی که حلقه های بلا تنگ می شود دری می گشایی که وهم ها به آن نمی رسد (انتظار آن نمی رود)، بر محمد و آل محمد درود فرست و دری را به روی من بگشا که انتظار آن نرود.

۰ نظر ۲ لایک

چوپان معاصر طور (۱۱)

خدا یا تو بی انصاف نیستی

که بنده ی جا مانده ی تنهایت را

که شیطان گوشه ی اتاق برایش دست به هم می مالد و سر تکان می دهد، تنها بگذاری ...

تو خدای اینجور رفیق نیمه راه بازی دراوردن ها نیستی

خصوصن با آن هایی که می دانند جز تو هیچ کس را ندارند

۰ نظر ۲ لایک

چوپان معاصر طور (10)

حداقل با تو که حرف می زنم می دونم تمام حواست به منه

نه به فکر چک کردن تلگرامتی

نه حواست توی لپ تاپ روبروته

کاش تو هم که حرف می زنی من تمام حواسم باشه بهت

۰ نظر ۰ لایک

چوپان معاصر طور (9)

راستی خدا

خوش به حالت که مجبور نیستی برای وبلاگ و فیس بوک و اینستاگرامت یه پسورد واحد بزنی که یادت نره

آخه حافظه ت خیلی خوبه 

۰ نظر ۰ لایک

چوپان معاصر طور (8)

خیلی خوشحالم که تو خدای فیس بوک و اینستاگرام و وبلاگ هم هستی

آدم حال می کنه هر جا تو هستی یه پیج داشته باشه

۰ نظر ۰ لایک

چوپان معاصر طور (7)

خدایا هر کی به پست ما خورد تویش زرد بود

زرد قناری!

خدایا این همه رنگ قشنگ داری

آدم ِ توبنفش یا توآبی یا توسبزفیروزه ای نیافریده ای مثلن؟

۰ نظر ۰ لایک

چوپان معاصر طور(6)

خدایا یک نفر هست که جواب من را اصلن نمی دهد

بیا یک مدت دو تایی جوابش را ندهیم ببیند خیط شدن چه مزه ای دارد!

:دی

۲ نظر ۲ لایک
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان