رفیقانه (۵)

سماعه می‌گوید از امام هفتم (علیه السلام) شنیدم: «حشمت بین خود و دوستت را از بین نبر (حشمت به معنای شرم است)، بگذار مقداری از همان حریمی که بین شما وجود دارد، باقی بماند؛ چون اگر تمام آن از بین برود، حیا از بین می‌رود» حالا ممکن است کسی بگوید اگر خیلی از بین برود، چه می‌شود؟ اینطور خیلی بد است چون فسادس ظاهر می‌شود.

این یک مسئله‌ی روانی است که انسان خیال می‌کند هر چه نزدیک‌تر شود، خودمانی شود، پیش طرف مقابل عزیز می‌شود؛ این حرف اشتباه است. نزدیک شدن حدودی دارد. اگر انسان از مرز پرده‌داری عبور کند و به پرده‌دری برسد، عزت هم از بین می‌رود.

حتی در باب دوست‌یابی داریم که اگر کسی بخواهد کسی را برای دوستی انتخاب کند، باید از نظر حیایی او را آزمایش کند. اگر او حیا دارد خیلی خوب است، اما اگر حیا ندارد، به درد رفاقت نمی‌خورد. این شخص بیش از آنچه از نظر انسی یا جهات دیگر فایده برساند، به انسان ضربه می‌زند.

روایتی از امام صادق علیه السلام هست که می‌فرماید، همراه کسی بودی که سه مرتبه از دست تو عصبانی شد اما چیزی به تو نگفت؛ یعنی حیا مانع شد که لغوی به تو بگوید، حتی رنگ رویش عوض شد و به حسب ظاهر به او فشار آمد و جا داشت چیزی هم بارت کند و اصلا حق با او بود اما حیا مانع شد چیز شر و زشتی به تو بگوید، این فرد را به عنوان دوست انتخاب کن و دست از او برندار! آدم با حیایی است.

.

.

.

پ.ن: روی تک تک کلمات عالم رفاقتمان حساس باشیم. گاهی یک تذکر کوچک که من به تو می‌دهم و تو به من، متوجه شروع یک جابجایی خطرناکمان کند و جلویش را زود بگیریم و در نطفه خفه‌اش کنیم. خوشحالم که بین ما، برای تذکر اشتباهاتمان فاصله و سختی ای نیست رفیقِ عزیزِ مهربانم.

پ.ن۲: بخش‌هایی از کتاب حیا، موهبتی الهی ؛ حاج آقا مجتبی رحمه الله ، با کمی تغییر.

۴ لایک
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان