با اینا زمستونو سر می کنم

دیروز بعد از رفتن ساجده در حالی که توی سلف همشهری داشتیم سوسیس بندری ای رو می خوردیم که توش طعم سوسیس از سیب زمینی جدا بود٬ انیمیشن دختر بهار رو بهش نشون دادم. تموم که شد با کلی انرژی و در حالی که چشم هاش برق می زد گفت: «تو واقعا دختر بهاری سعیده!». این حرف رو گذاشتم به حساب بزرگواریش٬ اما حقیقتا خدا رو شکر می کنم که هنوز آدم هایی رو سر راهم قرار میده که کاری ازم بر بیاد برای خوب کردن حالشون. :)


شما رو به دیدن دختر بهار٬ انیمیشن گروهی من و بقیه (:دی) دعوت می کنم: دریافت /حجم: 5.06 مگابایت

+برای راحت آپلود شدن مجبور شدم حجمش رو خیلی بیارم پایین :)

۱ نظر ۵ لایک
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان