یادداشت‌های یک زن خانه دار (۱۳)


و از جمله مناجات‌های سریع الاجابه‌ی زنان این است:


خدایا!

میشه نمک غذامو درست کنی؟



+تجربه شده ست.

++امتحان کنید. :)

۲ نظر ۳ لایک

آخرین سرباز هم آمد

امروز در آن خانه همه خوشحال اند، همه می خندند، اصلا خنده از سر و دوش خانه بالا می رود و از پنجره ها بیرون می ریزد. آن خانم که اسمش رباب است، آن خانم خوب و مهربان، امروز صاحب یک خبر برای تاریخ است: دردانه ی وتر الموتور، آخرین علی از فرزندان حسین(ع)، علیِ اصغر به دنیا آمد. این دردانه یک پیام دارد: آخرین و جوان ترین سرباز هم به دنیا آمد. یعنی بگوش ای اهل عالم! اگر منتظر شنیدن صدای پای قافله ی کربلا بودید تا به آن بپیوندید، بشتابید که شش ماه دیگر محرم است...


پ.ن: میلاد حضرت علی اصغر و امام جواد(ع) مبارکتون :)

۱ نظر ۷ لایک

باور نداری؟


چیزی عوض نشده

فقط تقویم‌ها شیک‌تر شده‌اند

و سال‌هاست دو روز پشت سر هم سرخ‌اند

می‌گویی نه

مسلمی بفرست

تا از بلند ترین برج پایتخت

پرتش کنیم!


سعید بیابانکی/ نامه‌های کوفی

۳ نظر ۴ لایک

لک لبیک یابن الزهرا

«لبَّیک یا حسین، 
یعنی در معرکه، 
تا پای جان بمان، 
بگذر از سر
لبَّیک یا حسین، 
یعنی نعش پسر، 
یعنی در این وداع، 
صبر مادر
یعنی باور کنی کربلا را
یعنی تاب آوری طعنه ها را
یعنی بیعت کنی با شهادت
یعنی صبر جمیل بر مصیبت»

*

واحد حماسی میثم مطیعی: بشنوید

۰ نظر ۳ لایک

شصت و چهار

روز رفتن امام صادق(ع) است

اما نمی دانم چرا «بوی پیراهن خونین کسی می آید»


+مثل ماه رمضانی که گذشت و شد، کاری کن که محرم امسال هم بشود و ما اگر مردیم، لااقل با شرمندگی کمتری بمیریم!

*مهدی جهاندار

۰ نظر ۰ لایک
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان