و نراه قریبا ...

نزدیک است روزی که از هم آنقدر عاجز شویم که تو را بخواهیم. دور نیست. بیخ گوشمان است؛ روز ناامیدی کامل و رو کردن بشر به آسمان، روز فریاد تظلم خواهی ما. بعد می‌آیی، روی منبر می‌نشینی و تمامی شبکه‌های اجتماعی جهان، حضور تو را پوشش می‌دهند؛ تمام کانال‌های تلویزیونی و تلگرامی؛ تمام صفحات اینستاگرامی. خیلی‌ها هم از امکان جدید اینستاگرام برای پخش فیلم زنده از تو استفاده می‌کنند لابد. می‌روی و می‌گویی با هم خوب باشیم، خوب زندگی کنیم. می‌آیی و ما آدم‌ها را از چنگ و دندان هم بیرون می‌کشی، گرد و غبار حاصل از جنگ و خونریزی و دعوا را از هیکلمان می‌تکانی و یادمان می‌آوری که همه از یک پدر و مادر بودیم. به صفمان می‌کنی، همه‌ی حق‌ها را می‌گیری و به صاحبان حق بازمی‌گردانی.

آن روز نزدیک است، دور نیست، از شدت ناامیدی و سیل ظلم‌ اقلیت زورگوی جهان، از رو شدن دست هر که سال‌ها در خفا بازی می‌کرده، از بیدار شدن مردم دنیا می‌شود صدای آمدنش را شنید.


پ.ن: کاش ما را هم گوشه و کنارها بپذیرید آقا ... برای ویراستاری مطلبی، تایپی، پوستری، کار فوتوشاپی، چیزی از بین این کارهای خردی که بلدیم ... هرچند برای آمدنتان کاری نکردیم، توی سپاه فرهنگیتان که می‌توانیم باشیم؟ چای که می‌گذارید بریزیم؟ یا آنقدر آبرویمان رفته و آبرویتان را برده‌ایم که همان دم در برمان می‌گردانید؟ هان؟

۱ نظر ۰ لایک

در بن بست بال در بیاور

درسته که گاهی ضربه‌های بدی به آدم می‌زنه روزگار و جوری فیتیله پیچت می‌کنه که نفهمی از کجا خوردی؛ اما موندن بیش از حد توی یه وضعیت و گرفتن یه نتیجه‌ی تلخ از بخشی از عمر برای تمامش به نظرم یه گره محکم به آینده‌ی روشن روبرو می‌زنه. الیته غالبا این نتیجه‌‌ی انتظار زیاد داشتن از دنیاست؛ دنیایی که فرمول واحدش اینه که هر کسی که بهش دلبسته رو بلخره یه جا ناامید کنه. آرزو دارم جز اون دسته از آدم‌ها باشم که از [کمک] دنیا و آدم‌هاش ناامیدن ولی به رحمت خدا و قدرتش امیدوار؛ آدم‌هایی که تجربه‌های تلخشون رو بهانه‌ای نمی‌کنن برای شونه خالی کردن از مسئولیت‌هایی که به عهده دارن.

۰ نظر ۲ لایک
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان