حالا وسط این گیر و دار، یک عده شروع کردهاند به انتشار مطالبی در ستایش سگهای زنده یاب هلال احمر و بعضی حتی قضیه را تا آنجا داغ کردهاند که بارک الله به مرام و معرفتت که از انسان بالاتری! و حرفهایی از این دست که تو حافظ جان آدمهایی و آدمها تو را در خیابان میکشند و الخ. ما منکر این نیستیم که همهی مخلوقات خدا صاحب حق و احترام هستند و آزار رساندن و زجر دادن هیچ موجودی پسندیده نیست (بحث تغذیه از گوشت حیوانات مفصل است و از این موضوع متفاوت) و یاداوری میکنیم که اتفاقا اسلام توصیههای مکرری دارد دربارهی رحم کردن به حیوانات و هشدارهای جدی دربارهی آزار رساندن به آنها؛ حتی در مورد آنهایی که از نگهداری آنها اجملا نهی کرده مانند سگ.
نکتهای که این عزیزان فراموش کردهاند و احتمالا به آن توجه ندارند ارزش گذاری بین غریزه و اختیار است. سگ به حکم غریزه، چه بخواهد و چه نخواهد تربیت پذیر است و با همان تربیت غیر ارادی در بحرانها میتواند به داد انسانها برسد. آدمها اختیار دارند و یا خود را برای مناسبات جامعهی انسانی تربیت میکنند یا تربیت نمیکنند و تماشا و ثبت لحظات را ترجیح میدهند. اگر سگی در بحران به کار میآید، دارد روی خطی که برای آن خلق شده حرکت میکند و اختباری در انتخاب این کار ندارد که قابل ستایش و تمجید (آن هم تا این اندازه!) باشد. اما آدمی را میشود سرزنش کرد، به حکم همان اختیاری که از همهی موجودات عالم شرافتش را بالاتر برده. همان اختیاری که میتواند با آن بشود بهتر از فرشتهها یا بشود «کالانعام بل هم اضل».
و اگر چیزی این روزها حقیقتا لایق ستایش باشد، آدمهایی هستند که با «اختیار» جان گرامیشان را برای مال ناقابل دیگران گذاشتند و به دل آتش زدند. آدمهایی که میتوانستند مثل خیلی از ما در دایرهی حیات باشند هنوز.