خبرنگار که باشی
دنیا خیلی کوچک میشود
آنقدر که یک روز بیخبر تماس ناشناسی را جواب میدهی و بعد از سلام میشنوی: «ببخشید میشه شمارهی خانم هدیه تهرانی رو به من بدید؟بچهها شمارهی شما رو دادند به من برای گرفتنش»
:)))
خبرنگار که باشی
دنیا خیلی کوچک میشود
آنقدر که یک روز بیخبر تماس ناشناسی را جواب میدهی و بعد از سلام میشنوی: «ببخشید میشه شمارهی خانم هدیه تهرانی رو به من بدید؟بچهها شمارهی شما رو دادند به من برای گرفتنش»
:)))
گابریل گارسیا مارکز معتقد است که برای نوشتن یک گزارش عادی باید به اندازهی یک رمان اطلاعات داشت. این نکته نشان میدهد که یک خبرنگار باید تا چه حد همهچیز را از زیر ذرهبین خودش رد کند و چقدر سرش همه جا بجنبد. این البته برای منی که بیشتر مواقع عمرم کلی نگرم و جزئیات در حدی که خبرنگاری لازم دارد برایم غالبا بیاهمیت است خبر هیجانانگیزی نیست.