توی ابزارهای هنری و فنی و مهندسی، چیزی هست که با آن میتوان محکمترین و پر رنگترین خطها را کشید و از کج و معوج شدن آن خط بیم نداشت و آن خط کش فلزی است. چون نمیدانستم سخنم را باید از کجا شروع کنم به همین خط کش فلزی متوسل شدم. بلاتشبیه اگر بخواهیم حساب کنیم، زیارت عاشورا یکی از مرغوبترین خط کشهای فلزی دین ماست! خط کشی که یک خط پررنگ و محکم و سه بعدی خیلی تمیز میتوان با آن بین دو جبهه کشید. خطی که از ابتدای تاریخ تا صبح قیامت و از زیر دریا تا آسمان هفتم طول و عرض و ارتفاع دارد. یعنی هیچ کس نمیتواند هیچ جوره از هیچ کدام از جبههها به آن یکی نفوذ کند و خودش را جای مبارز جبههی دیگری جا بزند.
غرض از همهی این حرفها: این دوست بیسواد شما یک حساب سرانگشتی کرد و در متن زیارت عاشورا حدود چهارده کلمه با مفهوم دوستی، خوبی و همراهی با جبههی حق و حدود سی کلمه با مفهوم لعن، دوری، جدایی، جنگ و عناد با جبههی باطل پیدا کرد. خب، این عبارات و اصرار ائمهی معصومین (علیهما السلام) به تکرار آنها برای چیست؟ که معنای حقیقی آنها برود به تار و پود وجود مخاطب و حرف اش تبدیل شود به عمل. درست؟ بیایید یک کاری بکنیم. «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» را بفهمیم وآستین بالا بزنیم. حالا هر که هر کار میتواند بکند، یکی میتواند بهتر درس بخواند، یکی میتواند بیشتر کتاب بخواند، یکی میتواند بهتر مراقبت نفس کند، دیگری خدمت بیشتر به خلق الله میکند، کسی با عملش به مردم خوبی میآموزد. هر که هر جا هست تلاش کند بهترین باشد. بیایید ثابت کنیم که به جبههی امام حسین(علیه السلام) تعلق داریم. صد و پنجاه و شش روز تا محرم مانده و این فرصت کمی نیست. خیلیها فقط چند لحظه برای تصمیم و عمل وقت داشتند و یا علی اش را گفتند.
یا علی