سوپاپ‌های اطمینان را تقویت کنید!

این روزها در فرهنگسرای مللِ پارک قیطریه، برای هم نسل‌های من -که همیشه غر دیده و فهمیده نشدن می‌زنند- ، برنامه‌ای برگزار می‌شود برای پاسخ به سوالات و مطرح شدن دغدغه‌ها؛ که نتیجه‌ی فعالیت مشترک بین «آقای زائری» است و «همشهری جوان» . آنچه از این برنامه نصیبم می‌شود گزارش‌های هفتگی همشهری جوان است از این برنامه‌ها که وقتی می‌خوانمش کانه نشسته‌ام توی جلسه و دارم صدای حاج آقا را می‌شنوم. اگر کار مهمی چهارشنبه عصرها نداشتم، قطعا ترجیح می‌دادم که خودم را برسانم به فرهنگسرای ملل و پای صحبت‌های مردی بنشینم که خیلی درکش می‌کنم.

از شناخت حاج آقا زائری برای من زمان زیادی نمی‌گذرد؛ چیزی نزدیک به دو سال. شروع آشنایی‌ام با کتاب حجاب ‌بی‌حجاب بود که واو به واوش را نوش جان کردم و خدا را شکر بابت این که آدمی هست که مهر تایید به دغدغه‌های ذهن پر تب و تابم بزند. برای آدمی مثل من که در یکی از مذهبی‌ترین مدارس شهر درس خوانده، خودش حجاب را انتخاب کرده و انتخابش هیچ ربطی به مدرسه‌اش نداشته و همیشه با معلم‌های دینی مدرسه و مدیر و ناظم و گشت ارشاد و امثالهم در کلنجار و تعارض بوده، اگر حاج آقا زائری نبود معلوم نبود چه اتفاقی می‌افتاد. تا قبل از شناخت حاج آقا همیشه تنهایی حرص خورده‌ام از دیدن نتیجه‌ی برخوردهای چکشیِ تخریبی آدم‌های متشرع اما بی‌سلیقه که در دل نزدیک‌ترین دوستانم تخم کینه و دلخوری از دین کاشته‌اند و همیشه تنها بوده‌ام در رنج دیدن زهرا ها و فاطمه ها و زینب هایی که تغییر کردند و چیز دیگری شدند و کسی کاری نکرده. حاج آقا برای منِ دنبال دردسرِ عاصی، الگوی خوبی است برای کوتاه نیامدن، برای شجاع بودن و برای تسلیم شرایط موجود نشدن و برای پذیرفتن سختی و فشار به امید بهتر شدن شرایط. این‌ها را نوشتم که بگویم خوشحالم که آدم‌هایی مثل حاج آقا هستند،برایشان «ما» مهمیم، حرف‌هایمان را می‌فهمند و بغض‌های ما را ترجمه می‌کنند. حاضرند چهارشنبه عصرهای هر هفته‌شان را اختصاص بدهند تا شاید بشود بین دره‌ی عمیق این دو نسل، یک پل مطمئن درست کرد که بشود از آن گذشت و از این وضعیت خلاص شد و می‌شوند سوپاپ اطمینان یک نسل، که جلوگیری می‌کند از حادثه‌ی بزرگتری که محصول سال‌ها فاصله و کمبود گوش شنواست.

۱ نظر ۲ لایک
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان