۳۰ شهریور ۹۴
اونجای سفر که یهویی ته جملهت بهم گفتی «خواهر جون»، قلبم به اندازهی یه آسمون وسعت پیدا کرد و صدای به هم خوردن بال یک عالم پرنده توش پیچید
شنیدی؟
+من خواهرِ تو بودن رو مفت از دست دادم. با چیزی معاوضهش کردم که رفتنی بود. شاید تا قیامت حسرت این اختیاری که بهم دادی بمونه به دلم.
*آیه ی 18 سورهی تکویر