کمیل بن زیاد نخعی را همهی ما به لطف دعای کمیل شبهای جمعه میشناسیم. این آدم یکی از سرشناسان کوفه و یکی از متقیترین و عابدترین آدمهای زمان خود و جزو حلقههای اولیهی نزدیکان امیرالمومنین علی (علیه السلام) بوده. استاد ما میگفت امیرالمومنین (ع) برای مدتی به کمیل با آن سوابق و حق دوستی و خلوصش در یاری امام مسئولیتی شبیه ادارهی یک شهر یا یک منطقه را داد و او از پس کارها در آن مدت برنیامد و به دلیل روحیهی مدیریتی نداشتن یا کاربلد نبودن یا هر چیز دیگر، خساراتی به حکومت اسلامی از ناحیهی ادارهی آن بخش وارد شد. امیرالمومنین(ع) کمیل را از آن کار برکنار کرد و دوباره به کارهای عبادی و حوزهی ثبت دعا و حدیث و ... برای آیندگان گماشت.
اردوی اخیری که رفتیم، به دست کسانی راه اندازی شده بود که حقیقتا آدمهای خالص و مخلصی هستند و از جان و دل برای سالم بردن و برگرداندن همهی ما و مفید بودن سفر تلاش کردند به حدی که من این میزان تلاش را در کمتر کسی دیده بودم. مسئول اردو که از همه خالصتر بود، به خاطر یک مشکل جسمی نذر داشت که تا زنده و سر پاست بچهها را سالی یک بار ببرد مشهد. اما یک کلام: «این آدمهای خالص و مخلص آدمهای اردو بردن این تعداد آدم نبودند» و به طور جدی به کمک آدمهایی که کمی بیشتر با مفهوم اردوی جمعی آشنا باشند احتیاج داشتند. همین شد که علیرغم همهی تلاشها، مدیریت غلط اردو باعث صرف انرژی مضاعف و تحمیل فشار، ده برابر بیشتر از حد طبیعی به مسئولین اردو و انجام چند بارهی بعضی کارهای ابتدایی شد.
این که حضرت امیرالمومنین علی (ع) کمیل را از آن مسئولیت برکنار کردند و به کار دیگری گماشتند بیشتر از همه خدمت به چه کسی بود؟ به نظر بنده به شخص کمیل؛ چرا که پذیرفتن مسئولیتی که شخص توان پذیرش یا روحیه و بنیهی اجرای آن و یا فرصت مطالعه یا کسب تجربه دربارهی آن را ندارد خطای بزرگی ست که آدم را گرفتار میکند؛ نمونهی این اتفاق اردوی اخیر ما بود، شما خودتان سر قضیه را بگیرید و بروید تا برسید به تمام رئوس مملکت اسلامیمان. گاهی فکر میکنم در تاریخ اسلام بعضی اتفاقات از اساس روی داد تا اینطور تجربهی یک امت در طول تاریخ شود و ما درس بگیریم و گرنه چه کسی بیناتر از امیرالمومنین (ع) به ضعف کمیل در یک کار اجرایی بزرگ و قوتش در بعضی کارهای دیگر؟