نزدیک است روزی که از هم آنقدر عاجز شویم که تو را بخواهیم. دور نیست. بیخ گوشمان است؛ روز ناامیدی کامل و رو کردن بشر به آسمان، روز فریاد تظلم خواهی ما. بعد میآیی، روی منبر مینشینی و تمامی شبکههای اجتماعی جهان، حضور تو را پوشش میدهند؛ تمام کانالهای تلویزیونی و تلگرامی؛ تمام صفحات اینستاگرامی. خیلیها هم از امکان جدید اینستاگرام برای پخش فیلم زنده از تو استفاده میکنند لابد. میروی و میگویی با هم خوب باشیم، خوب زندگی کنیم. میآیی و ما آدمها را از چنگ و دندان هم بیرون میکشی، گرد و غبار حاصل از جنگ و خونریزی و دعوا را از هیکلمان میتکانی و یادمان میآوری که همه از یک پدر و مادر بودیم. به صفمان میکنی، همهی حقها را میگیری و به صاحبان حق بازمیگردانی.
آن روز نزدیک است، دور نیست، از شدت ناامیدی و سیل ظلم اقلیت زورگوی جهان، از رو شدن دست هر که سالها در خفا بازی میکرده، از بیدار شدن مردم دنیا میشود صدای آمدنش را شنید.
پ.ن: کاش ما را هم گوشه و کنارها بپذیرید آقا ... برای ویراستاری مطلبی، تایپی، پوستری، کار فوتوشاپی، چیزی از بین این کارهای خردی که بلدیم ... هرچند برای آمدنتان کاری نکردیم، توی سپاه فرهنگیتان که میتوانیم باشیم؟ چای که میگذارید بریزیم؟ یا آنقدر آبرویمان رفته و آبرویتان را بردهایم که همان دم در برمان میگردانید؟ هان؟