همونطور که آیات قرآن میگن ، روز قیامت یا شب اول قبر یا هر دو (تردید از بنده ست)، از بعضی ها می پرسن چرا خودت، خانواده ت، بچه ت زدین به جاده خاکی؟ یادتون رفت قیامتی هست، خدایی هست؟ شما که خوب بودین، چرا بد شدین؟ چرا بچه ت، همسرت از دست رفتن؟ فکر می کنن و میگن: جامون، محله مون، همسایه هامون، بد بودن دوستای بچه م بی نماز بودن، همسایه بغلی مون اهل هزار جور کار خلاف بود، بقال سر کوچه مون اهل رعایت نبود، فلان همکارم حرمت ها رو زیر پا می ذاشت. تقصیر ما نبود، جامون بد بود و ما زورمون نرسید جلوی بدی محیط وایستیم! اون آدم ها دروغ نمیگن ها. خدا یا مامورین خدا (تردید از بنده ست) میگن: «درست! اما مگه زمین خدا گسترده نبود؟ جاتون، محله تون، دانشگاهتون، محل کارتون رو عوض می کردید!»* یعنی ما اگر نمی تونیم روی بدی محیط اطرافمون تاثیر بذاریم، باید از تاثیر بد محیطمون فرار کنیم! (که اولویت با تاثیرگذاریه، قبل از فرار!). شوخی نیست ها. اگر غیر از این باشه هر چی پیش بیاد خودمون مقصریم!
*
طرف، یکی از آشناهامونه. جای نسبتا خوبی زندگی می کنند اما بنا به دلایلی باید تغییر مکان بدن، این که به کجا برن خیلی براشون فرقی نداره. توی تصمیم گیری هاشون رسیدن به یه منطقه ی خوش آب و هوای شهر، که از نظر اخلاقی و معنوی یکی از بدترین هاشه! چیزهایی از اون منطقه می دونستم که برای خودم کفایت می کنند که هیچ وقت به زندگی توش فکر هم نکنم. خیلی تلاش کردم و چند مورد رو به عنوان نمونه برای اثبات بد بودن فضا براش مثال زدم. بعد از کلی کلنجار گفت: «عیبی نداره! ما چی کار داریم به محیط، چی کار داریم به همسایه ها؟ کار خودمون رو می کنیم!» به تلخی خندیدم به نتیجه ی این مکالمه و به این که اون عزیز متوجه شاخه ای نبود که روش نشسته و داره اره ش می کنه.
*قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا (سوره ی مبارکه ی نسا/ آیه ی 97)