خدا چقدر قشنگ میگوید:
«الم نشرح لک صدرک؟و وضعنا عنک وزرک٬ الذی انقض ظهرک»* [حواست هست حالت بد بود٬ داشتی دق میکردی٬ دنیا برایت تنگ شده بود٬ قفسهی سینهات داشت روی قلبت سنگینی میکرد٬ استخوانهایت داشت میشکست زیر فشار٬ اشکت درامده بود و از عجز نمیتوانستی حتی داد بزنی؟ همهی اینها بود و ما حالت را خوش کردیم٬ بارت را برداشتیم و دست نوازش به سرت کشیدیم.]
«و رفعنا لک ذکرک»* [یادت هست هیچ کس تحویلت نمیگرفت٬ داشتی خوار و خفیف میشدی٬ حرف میزدی و کسی نگاهت نمیکرد٬ لبخند میزدی و کسی جوابت را نمیداد؟ ما نامت را بلندمرتبه کردیم و گوش عالم را کر کردیم از ذکرت.]
«فان مع العسر یسری٬ ان مع العسر یسری»* [دیدی سخت نبود؟ دیدی گذشت؟ دیدی وقتی درد و داری و از حضور ما را آرامی چقدر همه چیز راحت میگذرد؟]
«فاذا فرغت فانصب و الی ربک فارغب»* [حالا دستت را بگذار روی زانویت و بلند شد دختر/ پسر خوب. کلی کار عقب مانده داری و نوبت سختی بعدی است. از هیچ چیز نترس و دلت را بزن به دریا٬ تخصص ما را قبول کن. ما اینجاییم که نمیری از درد٬ که کم نیاوری. یا علی!]
*آیات اول تا آخر سورهی انشراح