میگن یکی از اهالی شام که به قول ما گستاخ و پر رو و دریده (!) بوده، میاد پیش امام حسن مجتبی(ع) و شروع میکنه به فحاشی!
امام(ع) بهش میگن: گرسنهای؟
مرد شامی ادامه میده به فحاشی
امام(ع) میگن: تشنهای؟
مرد شامی باز به فحاشی ادامه میده
امام(ع) میگن: غریبی؟
مرد شامی زار زار گریه میکنه و ادامهی ماجرا.
*
چه میشد به سینههای تنگ و خلقهای تنگتر ما دستی میکشیدی و حالمان را خوب میکردی که با کمی مسخره شدن و کمی ضایع شدن و شاید کمی فحش شنیدن(!) اینطوری به هم نریزیم و دندانمان به هم ساییده نشود؟ به گرفتاری ما هم مثل آن مرد شامی رحم کن آقا ...
۲۶ مهر ۹۴