مدتی است که به طرق مختلف به مضمون این جمله از خطبه ی متقین امیرالمومنین (ع) بر می خورم که : «...یَقُولُ: قَدْ خُولِطُوا وَ قَدْ خََالَطَهُمْ أَمْرٌّ عَظیِِمٌ»*. در اینجا حضرت می فرمایند که مردم تصور می کنند این آدم ها (متقین) دیوانه اند. چند نفر از آدم هایی که ویژگی های این خطبه در آن ها بارز بود را از نظر می گذارندم و می دیدم که دقیقا همین تصور از برخی اعمال آن ها بر می آید، آدم هایی که راه رفتن و خندیدن و گریه کردن و حتی نصیحت کردنشان شبیه آدم حسابی ها نیست! فکری بودم که چطور این نتیجه حاصل می شود که با کمی مقایسه ی رفتار این آدم ها با خودم به جواب رسیدم.
ما آدم های معمولی، که هوش و حواسمان در همین دنیاست، تصور می کنیم تک تک رفتارهایمان زیر نظر مردم است و برایمان مهم است که آن ها چه درباره ی ما فکر می کنند و اصولا این تفکر به شدت ملاحظه کارمان می کند. حتی گاهی بر می گردیم و اگر کسی حالتی غیر معمولی از ما دیده، آن را توضیح می دهیم و اصلاح می کنیم، مبادا طرف دیگر رویمان حسابی باز نکند. اما کسی که هوش و حواسش جای دیگری است و حقیقت دیگری را هم می بیند، برایش چه اهمیتی دارد که دیگران چه برداشتی از حرف و رفتارش می کند و دیوانه اش می پندارد یا نه؟
چه حالت شیرینی است، که تو عاقل ترین مردم باشی و آن ها بی عقل ترینت بپندارند و با کلام و گفتارشان متکبر و مغرورت نکنند و به حال خودت در خلوت با خدا رها باشی. خوش به حال متقین، که کسی نمی فهمدشان!
*آن بیننده گوید: آن ها دیوانه شده اند، در حالی که اندیشه ای بس بزرگ آنان را به این وضع در آورده.