میگه توی طب سنتی از جمله توصیههایی که به افرادی که مثل تو طبع گرم و خشک دارن میشه، اینه که از حرص و جوش خوردن و پر حرفی پرهیز کنن!
مدتهاست متوجه شدم وقتی صبحت کلامیم از حد معلومی فراتر میره دلشورهی عجیبی میاد سراغم، حتی حرفهای خوب، حرفهای خیلی خیلی خوب هم برای من «تا» دارن و وقتی از تای خودشون میگذرن میخوام بشینم زار زار به حال خودم گریه کنم. تا به حال نمیدونستم ریشهش کجاست، حالا هم نمیدونم، اما در عوض یاد گرفتم به مرز کلامم پایبند باشم و خودم رو اذیت نکنم.
خیلی کیف کردم! خیلی! از این که اکتشافات ابن سینا مویدی بر کشفیات خودم در مورد خودم شد. درود خدای متعال بر روح و هوش و ذکاوتش!
بعد التحریر: حدود یک سال پیش نقلی شنیدم در مورد یکی از علمای بزرگوار (و اسمشون خاطرم نیست) که وقتی یک هفته تدریس میکردند میگفتند وقت این شده که ما پای منبر بنشینیم و گوش بدیم، احساس میکنیم که دلمان از یک هفته حرف زدن زنگار گرفته! عبارت دقیقی که برای حالتم میتونم انتخاب کنم همین زنگار گرفتن دله؛ با این تفاوت که اون عالم بزرگوار یک سره حرفهای نافع میزد و ما این چند گرم گوشت رو رها کردیم که تا میتونه حرف بیخود و بیفایده بزنه و حسابمون رو سختتر کنه.