آدم قدر اسم تو رو وقتی میدونه، که روزی به سختی امروز داشته باشه. نیازی به گفتن نیست که تو بهترین بینندگانی اما من مینویسم چون جز کمحافظهترین بندگانم! نفسگیر و پر تلاش بود. از صبح زود تا الان یکسره یا در حال فکر کردنم و یا نوشتن. تا همین الان دو تا مطلب چهارصفحهای رد کردم و هنوز کار دارم. کارهای خونه مونده، کمک به اهل منزل برای سفر فردا و ... سبک چهارصفحهای هنوز نصفه است. متوجه گذر زمان نبودم. غروب هم گذشته بود. همکارها همه خداحافظی کرده بودند و چشمهام از خستگی توان حرکت نداشتند که بلندگوی راهروی مجلات گفت: الله اکبر ... من بودم و اسم تو و چراغهای خاموش راهرو و خستگی. آدم قدر اسم تو رو وقتی میدونه، که روزی به سختی امروز داشته باشه. چقدر خوبه که تو هستی خدا. چقدر خوبه که نزدیکی. چه نعمتیه بلند شدن صدای اسمت.
#چراغها_را_من_خاموش_میکنم
۲۹ تیر ۹۵