حال عدس پلویی!

این روزها که می‌گذرد ... خدا می‌داند به چه جان کندنی می‌گذرد! مثل دانه‌های اسپند شده‌ام، روی گرمای ذغال، نه قرارم هست که بنشینم نه می‌توانم تا همیشه بین زمین و هوا معلق بمانم. شده‌ام یکی از زن‌هایی که هر روز در خیابان می‌بینم؛ پر از دغدغه، آشوب و کلافه و در حال ازدست دادن کنترل همه چیز!

صبح‌ها تصمیم می‌گیرم بنشینم توی خانه و تا عمر دارم کتاب بخوانم،ظهر نشده توی خیابان‌ها دنبال وظایف اجتماعی ام می‌گردم و شب‌ها تصمیم می‌گیرم کمر همت ببندم و فقط بنویسم!

سر شب تصمیم می‌گیرم خوابم را منظم کنم و راس ده بخوابم اما به خودم می‌آیم و می‌بینم نزدیک اذان صبح است و پای یکی دو نوشته‌ی فلان نشریه وقتم رفته

روزهای هفته‌ام هم به همین حال تشنج می‌گذرد.

شنبه‌ها وقت دغدغه‌های روزنامه نگاری ست. یک‌شنبه‌ها نوبت تمرین خانه‌داری. دوشنبه‌ها تصویرگری. سه‌شنبه‌ها وقت دکتر و رسیدگی به سلامت. چهارشنبه‌ها وقت دلشوره. پنج شنبه‌ها خرده کارهای باقی مانده و جمعه‌ها بررسی آنچه گذشت و برنامه‌ی آنچه خواهد آمد، اما شنبه که تمام می‌شود می‌بینم در خیابان‌های انقلابم، یک‌شنبه را به خواندن کتاب‌هایی که فکرش را نمی‌کردم بخوانم گذشته. دوشنبه ناگهان یک کلاس جدید اسم نوشتم و سه‌شنبه دور خودم چرخیده ام. و باقی هفته را از هول سوژه‌های به دست نیامده و متن‌های نوشته نشده و پایان نامه‌ی لنگ در هوا. فکرها و ایده‌های خاک خورده مرده ام.

من شبیه زن‌هایی که هر روز توی خیابان می‌بینم... قرار نبود که باشم. باید یک روز لباس مناسبی بپوشم، برای خودم چای بریزم، با کارهایم یک جلسه‌ای بگذارم و چندتایشان را اخراج کنم بلکه سر و سامانی به حال عدس پلویی برنامه‌ام داده باشم. بعد بنشینم مثل یک ملکه‌ی پر قدرت زندگی‌ام را اداره کنم. بیست و دو سالگی دیگر وقت شلنگ تخته انداختن وسط زندگی نیست!


پ.ن: برنامه‌ی ذکر شده در این پست خیالی است؛ صرفا برای القای احساس شلوغی و ثبت برخی نکات برای آینده.

۳ لایک
عدس پلو خیلی مظلوم واقع شده در طول تاریخ :)

خیلی!

خصوصا کیشمیش و پیاز داغ دارش

۱۶ مرداد ۰۱:۲۰ ویار تکلم
همه ما گاهی به روزمرگی دچار میشویم اما زمان و خواست خود حلال مشکلات است... 

روزمرگی یه مشکله، به هم ریختگی برنامه و گم شدن اولویت‌ها از اون جداست! من علی الحساب درگیر این یه قلمم.

سلام دوست عزیزم خسته نباشید خیلی وبلاگ زیبایی درست کردید، اگه دوست داشتید خوشحال میشم به سایت ما "گالری عکس و والپیپر" سر بزنی و با هم تبادل لینک داشته باشیم.
۱۶ مرداد ۱۸:۵۴ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
من هم با بانو موافقم فعلا

:|
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان