امشب سیر «ان مع العسر یسری»ِ سال گذشته را با دو نفر از دوستانی که خیلی وقت نیست میشناسمشان مرور کردم؛ یکی در حال سپری کردن دوران عسر و دیگری در حال چشیدن طعم یسر؛ بدون برنامه ریزی قبلی و به طرز عجیبی با جزئیات. عجیبتر آنکه بعد از این مدت که از دوستیمان گذشته به دلیل وجوه مشترک اتفاقات و دردهای ناشی از بزرگ شدن و تجربههای مشابه استخوان ترکاندنمان، امشب دو به دو به هم رسیدهایم. زمان میگذرد، دردها التیام مییابد و دادها فرو مینشینند و دلهره آور و تلنگر زننده، نگاه خدایی است که فارغ از زمان و مکان و رفت و آمد، «مثقال ذره شرا یره»!
۸ آذر ۹۵