بر عکس چیزی که این روزها گفته میشود، تندی و افراطی گری و آتشی و کلنگی عمل کردن، ویژگیِ انحصاریِ من الازل الی الابد جناح سیاسی یا اعتقادی خاصی نیست. هر دو نمونهی بیمنطقی و منطق دلربای در کلام و عمل را در هر دو طرف ماجرای انتخابات دیده و شنیدهایم.
تند مزاجی و مثل آتش زود گر گرفتن، یک ظرفیت است، یک پتانسیل ویژهی شخصی محسوب میشود و مثل ظرفی است که هر عقیدهای در آن بریزی، به همان شکلِ ناموزون و دلگیر و غیر مطلوب در میآید و در همهی افکار و اندیشهها نمونهاش را دیدهایم و میبینیم. برای همین هم بعید و عجیب نیست وقتی در همین تاریخ معاصر خودمان میبینیم آدمهایی را که حرفهای تندی زدهاند و حالا به قولی آتششان سرد شده و نه تنها به موضع قبلیشان پایبند نیستند بلکه به تندی ضد آن عمل میکنند. یا مواجهیم با افرادی که طرفدارِ عمل به دین بی هیچ چون و چرا و ملاحظات و مقدماتی بودهاند و سراسر برخوردشان چکشی و بیمنطق بوده و حالا با همان شیوه و ظرفیت بیمنطقی آن طرف آب از عیب و ایرادهای دین اسلام صحبت میکنند و مقاله مینویسند.
خیلی باید مراقب باشیم، که عقیدهای که داریم چقدر «وتین» و تو پر است و از کجا و کدام حرف در ما شکل گرفته. هر کدام چقدر حاضریم برای چیزی که قبول داریم مطالعه کنیم و جان بکنیم تا چگالیمان را بیشتر کنیم. هر یک از ما چقدر از ویژگی انصاف و نگاه منظومهای به دین بهرهمندیم و چقدر باید برای کسب اش تلاش کنیم.
و الا حرف را که همه میزنند و میگذرد و البته تاریخ، معلمِ باهوش و زیرک و خوش حافظهای است.
پ.ن: اعتراف میکنم که این پیگیریها و ردگیریها البته کمی ترسناک هم هست. آدم یکهو به خودش میآید، میبیند درونش یک ابوبکر بغدادی کار کشته خوابیده و هیچ حرف حساب سرش نمیشود! :))
پ.ن2: اللهم اجعل عاقبه امورنا خیرا ...