در گفتگوی چشم در برابر چشم دو دوست، دست توانایی هست، که میزند تخت سینهی تمام بدیها و پرت میکندشان یک طرف. دوای تمام دلخوریها و دلهرهها و فاصلهها همین گفتگو ست، یک گفتگوی طولانی، حتی اگر به داد و فریاد و بغض و گریه هم برسد، فقط نباید یادمان برود کسی که جلوی ما نشسته و حالا به دلیلی از او دلگرفتهایم یا حس میکنیم از او دور شدهایم را روزی با چهار ستون جسم و روحمان دوست داشتهایم.
پ.ن: نگرانت بودم و حتی یک کلمه نمیتوانستم دربارهاش صحبت کنم. باورت میشود؟ از دیشب احساس میکنم بار سنگینی از روی دوشم برداشته شده و باز خدا را شاکرم که هر چند به سختی، داری راهت را میروی ...
۱۵ دی ۹۶