مدتهاست،
آدمهایی که خلوت و تنهایی کلافه و بیتابشان میکند را نمیفهمم
چه چیز از سکوت،
از خلوت،
از نرمش کلمات و رقص اتفاقات در ذهن،
از نوشتن و خواندن،
از فکر کردن به این خلقتِ پیچیده و مبهمی که خدا بهمان داده و لذت اکتشافش را در دلمان کاشته،
وقتی که نه صدای سخنی هست و نه مخاطبی برای گفتن، خوشتر؟
پ.ن: زیادی در میانِ مردم بودن همانقدر آسیب روحی و فکری دارد که از جامعه دور بودن و گوشه نشینی. یک وقتی را در طول روز، ولو یک ربع، نیم ساعت، بگذاریم برای خودمان. در این روزگاری که از شدت هیاهو لا یتشخص الکلب صاحبه، ضرر نمیکنیم!
۵ مرداد ۹۷