1.
هر کدوم از ما آدمها، بنا به فراخور روحیه و مدل تربیتی و باور و اعتقادات و استعداد روحمون، یک ظرف و ظرفیت عاطفی داریم که باید به نحوی پر بشه و این با محبت کردن و محبت دیدن محقق میشه.
بعضیها این ظرفشون اونقدر بزرگ هست که به راحتی پر نشه و بعضیها با یه دوستی معمولی و تبادل عاطفی حدافلی و دریافت توجه سطحی و ابتدایی از اطرافیان، خیلی راضی خواهند بود از زندگی!
2.
خیلیها به فردی که تازه ازدواج کرده، خرده میگیرند که چرا حضورش کمرنگ شده، یا به کسی که بچهدار شده، طعنه میزنند که داره کلاس میذاره. در حالی که خیلی از این غیبتها، نه به خاطر سر شلوغ شدن یا کم وقت داشتن، بلکه به خاطر پر شدن ظرف عاطفیه. دریافت محبت و توجه کافی از همسر یا همین که یه بچه به آدم بچسبه واقعا سهم به سزایی در ارضای نیاز عاطفی داره و بعضیها همین کافیشونه و کمتر نیاز به روابط پرشور عاطفی با دیگران پیدا میکنند.
البته بعضیها باز هم به تعدد روابط عاطفی با محارم، در عمق و شکلهای متفاوت نیاز خواهند داشت و همچنان قهوه خوردن با یک دوست و گپ زدن با خواهر و برادر، در لیست نیازمندیهاشون درج میشه ولی باز هم نقش اصلی رو همون روابط پایهای و عمیق (همسر و فرزند) پر میکنه.
3.
دلم میخواد یه حرف خطرناک بزنم.
به نظرم این که در اسلام، قاعدهی چند همسری (بنا به ضرورتهای اجتماعی و نه منافع و مطامع شخصی!) قرار داده شده و بلافاصله بعدش خطاب به دوستان ذکور گفته شده که رعایت عدالت سخته، واقعا به خاطر این نیست که مرد نمیتونه محبت قلبیش رو به شکل مساوی تقسیم کنه. (و اصلا به نظر من چه اهمیتی داره چقدر از قلب طرف مال ماست؟ خیلی مهم نیست و اما چه چیزی مهمه به نظرم؟ خواهم گفت.)
معنای عدالت میشه: اعطاء کل ذی حق حقه / دادن هر حقی به حق دارش! و این به خاطر این هست که استعداد و نیاز افراد با هم متفاوته. و طبق این تعریف، مساوات، یعنی پاسخ مشابه به نیازهای غیر مشابه اتفاقا عین بیعدالتیه. مقیاس بحثمون رو کوچیک کنیم و به همین ظرفیت عاطفی بسنده کنیم. اندازهی ظرف عاطفی آدمها خیلی متفاوته و هر کسی با یک میزان از توجه و تبادل عاطفی اقناع میشه و هیچ کس به اندازهی همسر و به جای همسر نمیتونه به یک زن محبت کنه. خیلی باید هنرمند باشه یک مرد یا خیلی زیرک و توانمند، که بتونه به این تنوع نیاز در افراد مختلف پاسخ بده بدون این که این نیازها نسبت به هم تزاحم پیدا کنند و بدون این که هیچ کدوم از اون افراد (خانمها)، احساس کنند که نیازهاشون معطل و بیپاسخ مونده یا احساس کنند نسبت به دیگری توجه کافی بهشون نمیشه.
این رو بگذاریم کنار حقوقی که زن داره و تکالیفی که مرد به عهدشه (مثل حق قِسم، حق همبستری و رفع نیاز جنسی که باز در آدمهای مختلف متفاوته، نفقه با تمام جزئیات صحیح اسلامیش) و بپذیریم که مرد مجاز نیست به خاطر چند همسری از انجام اونها در هیچ یک از زنها شونه خالی کنه، خواهیم دید چرا مردهایی که اصولا دو یا چند هندوانه بلند میکنند کمرشون نصف میشه زیر بار!
پ.ن: احتمالا چند تا پست هم خواهم داشت تا از خجالت خانمها هم در بیام!