کوچکترین دولت و اثرگذارترینشان

توی خونه‌ای که همسر/ مادر خونه منبع آرامش که نبود هیچ، خونه‌ی امن و امان رو کرد جهنمی که محل تنش و فرسایشه، اعضای اون خونه اگر تبهکار و جانی و دزد و قاتل شدند، بهشون خرده نگیرید.

 

پ.ن: بله می‌دونم و متوجهم که هر کی اختیار داره و خیلی از علما و بزرگان، زن‌های تلخی داشتند اما در نظر بگیرید که این ماجرا قشنگ صفر و صدیه، از اون طرف بزرگانی داریم که اگر همسران پایه و همراه و باعرضه‌ای نداشتند، هیچی نمی‌شدند. جون سالم به در نمیشه برد از تبعات این اجتماع کوچک، مگر خیلی انسان خفن و خودساخته‌ای باشی.

پ.ن دوم: اگر قبلا نمی‌دونستم یا شک داشتم، الان دیگه مطمئنم ریشه‌ی اصلاحات توی خونه، زنه. یه موجود پر قدرت و اثرگذار، چه سعید باشه چه شقی.

۵ لایک
۱۴ آذر ۱۲:۳۳ صحبتِ جانانه

اصلا سخت ترین بالغ شدن، رسیدن به بلوغ باهم بودن هست

که سخت ترین همراه، همسره

باورتون میشه!

کسی که اووون همه کشش دلی و جسمی بهش وجود داره، دراز مدت سخت ترین همراهی با او بودنه، اونطوری که خدا رو خوش بیاد

چون ته ته مبارزه با نفس بین آدم هاست 

 

 

ولی صفر و صدی چرا؟

مگه اسیه زن فرعون نبود

و زن لوت چنان راهی نرفت؟

۱۴ آذر ۲۰:۳۲ یک مسلمان ...

نکته مهمی بود...و خیلی ریز.

ممنونم.

اصلاح دو طرفه است ... :)

بزرگ شدن و گذشت و رشد دو طرفه است 

همونقدر که زن منبع آرامش و تسکینه مردِ خوب هم با مهرش به قلبِ زن گرما و عشق میده. مرد اگه خوب نباشه، زن ، زنانگی ش رو نمیتونه بروز بده و زنی که این رو نداشته باشه زندگی ش قشنگ نمیشه، حتی اگه وانمود کنه یا خیلی مستقل باشه، تهِ دلش دنبال خوشبختیه که بخش اعظم این خوشبختی به محبتِ عمیق مرد برمیگرده.
هر دو آموزگار و تربیت دهنده همند :)
اگر قبلا نمیدونستم یا شک داشتم الان دیگه مطمئن شدم که ریشه اصلاحات انسانیت و عشق و گذشت دو طرفه :)

:*

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان