من توی یک سال اخیر، بعد از ازدواج، چیزهای زیادی رو یاد گرفتم که برای عمر یک ساله، واقعا زیاد بود.
اما شاید درک و لمس یک نکته برام بسیار مبنایی و عمیق بوده و میتونم بگم به تنهایی تونسته روش و منش من رو برای ادامهی زندگی عوض کنه و اون این که:
من مسئول نجات همهی عالم نیستم و گاهی حتی، غصهی کم و کاستیهایی که توی اطرافیان میبینم و ضرر یا فشار مستقیمش به خودم میاد رو هم نباید بخورم. عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست.
باید بگذارم که بگذره. رها، رها، رها و نه یک رهای غصه دار، که یک رهای خوش باشم؛ الکی و گاهی بیمنطق و احمقانه خوش. چون بعضی جوریدنها و جویدنها خیلی بیحاصله و سر سوزنی ثمر نداره.
۲۷ خرداد ۹۹