*
هیچ انگشتر طلای برلیان کاری شدهای، اگر چهرهی حقیقی خودش رو حتی یک بار رو توی آینه دیده باشه، نمیذاره کسی مثل قوطی نوشابهی خالی باهاش رفتار کنه. :)
**
میگفت: «صفت رَبّ خدا صفتیه که با اون، نقصها تبدیل میشن به کمال؛ لازمهی رسیدن به کمال گاهی اینه که چیزی رو به تو اضافه کنن[بهت نعمت و منفعت بدن]، گاهی اینه که چیزی رو از تو کم کنن[دچارت کنن، مبتلات کنن]. برای همین هم به زن میگن ربه البیت؛ ربِ خانه، چون حرکت دهندهی خونه از نقص به سمت کماله و نقشش فراهم کردن شرایطیه که ظاهر و باطن خونه به اون کمال برسه.»
***
گاهی فکر میکنم اگر خانمهای ما، از جایگاه حقیقیشون توی دستگاه به هم تنیدهی خلقت آگاه بودند، سراغ خیلی از چیزها نمیرفتند خود به خود، یعنی شان و مرتبهای برای خودشون قائل بودند که حاضر نمیشدند به خاطرش درگیر هر کار بیهودهای بشن یا توجه هر آدم کم مایهای رو جلب کنن. ناگفته پیداست که اگر این آگاهی از ظرفیتهای روحی و فکری (و نه جسمی) توی زنها پدید بیاد و توی رفتارشون خودش رو نشون بده، رفتار مردهای یک جامعه/ یک نسل چقدر مودبانهتر، گزیدهتر و محتاطانهتر میشه با خانمها. فکر میکنم کاری که امثال امام موسی صدر یا بنت الهدی صدر با خانمهای عراق و لبنان کردند، دقیقا یاداوری همین نکته بود و کاری که ما باید بکنیم برای دخترها و زنهای جامعهمون هم همینه.
پ.ن: دلم میخواهد چیزی که امروز گفتیم و شنیدیم، عملی شود. بعد بیایم کلی در موردش بنویسم اینجا. یعنی ما را میطلبی ای موجود زندهی جاری که همنشینت باشیم؟