خدا میداند در آن روزها چه بر من گذشت. بهار تمام نشده زمستان آمده بود. باور نمیکنید که سوز برف را روی گوشت و پوستم احساس میکردم. تنها شده بودم٬ شبیه آدمی که و فک و فامیل سنگ لحدش را گذاشتهاند و دوان دوان رفتهاند به چلوکباب رستوران حاج اکبر خان چلویی برسند! از زخمی که خورده بودم دلم شکسته بود و هم صحبتی با هیچ بنی بشری را نمیخواست. شب نیمهی شعبان بود. رفته بودم آخرین تلاشم را برای زندگی بکنم. باید خودم را به کسی گره میزدم٬ باید به اندازهی تار مویی به چیزی تعلق پیدا میکردم و گرنه شاید روح از بدنم خارج میشد. برای منِ بریده از عالم٬ برایِ من دل شکسته که در آن لحظات مرگ را شیرینتر از زندگی تصور میکرد٬ رفتن به آن مسجد قسمت بزرگی بود. شده بودم مثل کسی که وسط دریا٬ بعد از یک طوفان سخت با تخته پارهای خودش را به ساحل رسانده و حالا اگرچه رنگ پریده و نیمه جان است٬ اما احیاگر ماهری میتواند به زندگی برش گرداند. با تمام وجود احساس میکردم آن احیاگر٬ آن طرف پردهی مسجد٬ روبروی من٬ بالای منبر نشسته. باید دست تکان میدادم٬ باید همهی خستگیام را برایش شرح میدادم٬ باید تنهاییام را میدید٬ صدای گریهام را میشنید و شاهدم در دادگاه عالم میشد. مطمئن بودم که دیده و فهمیده و برایم دعا کرده٬ که دنیای قبل از آن شب با بعدش تفاوت کرد. که سبک شدم. که مثل پر کاه شدم٬ که دیگر زندگی نچسبیده بود به پایم تا نگذارد بروم. حاج آقا را یک سال هست که میشناسم. یک سال هست که خودم را یکی از ساکنین سایهاش میدانم و توی تیغ آفتاب زندگی دمی پای حرفهایش آسوده خاطر مینشینم و جان تازه میگیرم. هر بار که گفته:«این راه برای هیچ کس بسته نیست» امیدوار شدهام و هر بار گفته: «همهی ما باید بریم به سمت خدا» به مشکلات لبخند زدهام. نیمهی شعبان تا همیشه برای من یاداور بوی اسپند و عود حاج آقاست و سالگرد آرام گرفتن دلم به غرق شدن در اقیانوس بیانتهای وجود او. اینها بهانهای شد تا به خودم یاداوری کنم٬ اگر همهی سختیها برای این بود که او را بین خودم و خدا واسطه کنم٬ راضیم و این از لطف خداست که شاخههای خشک شدهی وجود ما را میچیند و به جایش هزار شاخهی تازه میرویاند. فقط کاش که بندههای خوبی باشیم٬ راه کج نرویم٬ زیادی دلمان را به دنیا خوش نکنیم که بخواهند با پس گردنی برمان گردانند به مسیر.
پ.ن: عید همگی مبارک. کاش توی این روزها یه کاری کنیم که یه غمی از دل امام زمان(عج) کم کنیم٬ آدمی رو احیا کنیم٬ مسلمونی رو دستگیری کنیم٬ دردی رو از کسی دوا کنیم و باور کنیم که امام زمان(عج) تمام حواسشون پیش ماست.