میگه مگه فلانی با رئیسش دعواش نشده بود؟ چی شد دوباره برش گردوندن سر کار؟
میگم زمین گرده دیگه! آدما هر چقدر با سرعت بیشتری دنده عقب بگیرن، زودتر دوباره به هم میرسن!
یکی از بهترین نعمتها قرار گرفتن در جمع یا همنشین شدن با آدمهای باسواد با روحیهی انتقاد منصفانه است. جامعهای که به خاطر کمبود اطلاعات، ترس یا بیتفاوتی مدام تو رو توی جهل و خطا تقویت میکنه و هیچ وقت اشتباهاتت رو گوشزد نمیکنه، جز بدبختی و پسرفت چیزی به بار نمیاره. وقتی دوستت و کسی که توی دایرهی اعتقادی توئه بهت تذکر نمیده، پای اصلاح خطاهات سفت نمی ایسته و دلسوز و خیرخواهت نیست، روزی دشمنت بهت تذکر میده که دیگه نه از سر دلسوزیه نه اصلاحش مایهی سرافرازی. همینه که بزرگترهای ما میگن دوست تو اونیه که بدیهات رو یواشکی تذکر میده. اونی که فقط از ما تعریف میکنه و روی بدیهامون حساس نیست، بدون این که بدونه داره بزرگترین خیانت رو میکنه؛ چیزی که من بهش میگم سیستم خیانت رفاقتی!
رودربایستی داریم
نه با شما
نه با خدا
با بقال سر کوچه
با آقای رانندهی تاکسی
با دندان پزشک
با دوست
با همسایه
با فامیل
شما برای از بین بردن بدیها و یاداوری خوبیها جانتان را دادید
و ما آب دهانمان را قورت دادیم و گفتیم: «رویم نشد چیزی بگویم»
*
«یا لیتنا کنا معک»های ما چه شوخی تلخی است.
«لم اخرج اشراً و لا بطراً و لاظالماً و لا مفسداً، ارید الاصلاح فی امه جدی ما استطعت، ارید لامربالمعروف و النهی از منکر» /به خدا سوگند از روی سرمستی، طغیانگری، ظلم و فساد قیام نکردم. اصلاح در امت جدم را هر اندازه که در توانم باشد، خواستارم. می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم
رسالت حسین و هدف حسین و شهادت حسین در این سخن خلاصه می شود. در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا امت جد حسین، فقط در عصر امام حسین بودند، آن امت پایان یافتند یا هنوز هستند؟ آیا امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح مردم مخصوص ایام امام حسین بود و پایان یافت، یا آنکه ما نیز از آن امت هستیم؟ ما نیز به اصلاح نیازمندیم، و به امر به معروف و نهی از منکر. طبیعتا این کار همیشگی است. پس ما هنوز در شرایط مناسب برای تحقق اهداف امام حسین هستیم. به سخن دیگر امام حسین در زمان خودش کشته شد تا ما را امروز، امر به معروف، و نهی از منکر کند.
پس در زمانه ما و بنا بر تجزیه وتحلیل خود او، اگر منکر ترک شود، و به معروف عمل، و جامعه اصلاح، امام حسین به هدفش از شهادت رسیده است. و امروز هر اندازه که معروف ترک شود و به منکر عمل، و میان مردم فساد اشاعه یابد، بدین معناست که در این برهه از زمان و این نسل از امت، خون امام حسین را به هدر داده است.
آیا می شنوی؟ ای کسی که برای امام حسین اندوهگین هستی و بر امام حسین گریه می کنی، امروز هر چه فساد بیشتر شود و اصلاح جامعه کمتر، کمکی است برای به نابودی کشاندن امام حسین. اهدافی که امام حسین برای آنها کشته شد.
پس امروز در این شرایط بزرگداشت شعایر و گوش فرا دادن به گریه، تنها وظیفه ما نیست، بلکه آنچه بر ما واجب است، یاری رساندن به امام حسین در اهدافش است، او خود به این اهداف تصریح کرده است:«اننی ما خرجت أشرا و لابطراً» این کار برای پیروزی بر کسی یا برای کسی نبود، تا بگوییم تمام شد و ما راحت شدیم. هرگز چنین نیست، بلکه رسالتی را که امام حسین آن روز هدف قرار داد، امروز نیز بر جاست؛ زیرا که امت بر جاست.
پس ما بجای آنکه امروز بگوییم و آرزو کنیم که «یالیتنا کنا معک فنفوز فوزاً عظیماً» "کاش با تو بودیم تا به سعادتی بزرگ نائل می شدیم"
می توانیم او را یاری کنیم و او را در برابر دشمنش قدرتمندتر، و اهدافش را محقق سازیم. این کار شدنی است و در برابر ماست. حال، خود دانید ای مؤمنان، توجه به خود کنید که نبرد برپاست. به اعمال و رفتار خودتان و فرزندانتان و زندگی تان و زنانتان و واجباتتان و محرماتتان توجه کنید و هوشیار باشید، و هر آنچه خود می خواهید، برگزینید.
امام موسی صدر/ کتاب سفر شهادت / زینب شکوه شکیبایی
و باز دلم برای تو
برای صدای سادهی لهجه دارت
برای قدمهای مادرانهی کوتاهت
برای قد خمیدهات
برای محبت ریختن در نگاهت
تنگ خواهد شد و خواهد ماند تا سال بعد ...
انگار باید سینهی آدم تنگ بشود
خیلی تنگ
دنیا روی نفسهایش لم بدهد
تا بگذارند برود ...
انگار اگر دلش نشکند
تا طاقتش طاق نشود از این دنیا
تا آنهایی که دوستش دارند یک به یک نروند
و بین کسانی که دوستش ندارند تنها نماند
اذنی برای رفتن نیست
عقل ناقص من، این را میفهمد از ماجرای کربلا
*مصرعی از زبان علی اکبر(ع). شعر کاملش را در ادامهی مطلب میتوانید بخوانید. :)
داداشم بزرگ شده،
جوان شده،
قد کشیده،
راه که میرود دل آدم از جوانی و
منش مردانهاش ضعف میرود
و من فکر میکنم چرا پدر به جوان رشیدش میگوید: بابا جان، قبل این که بروی چند قدم جلویم راه برو ...
یا میگوید: عَلَی الدُّنیا بَعْدَک الْعَفا؛ پس از توای پسرم! افّ بر این دنیا باد
ما این روزها توی خانه یک روضه داریم که راه میرود و دلمان را میبرد کربلا.
*
پسر که رفت پدر هم غریب می گردد
به این دلیل تو بودی تمام لشکر من