من ریحانه‌ام

وقتی که خیلی درگیر سختی‌ها و مشکلات زندگی میشم، فراموش می‌کنم که دخترم. فراموش می‌کنم که خدا چقدر ظرافت توی وجود دخترها قرار داده برای گذر از موانع و سعی می‌کنم «مردونه» باهاشون بجنگم. میشه دختر موند و با حفظ شاخصه‌های دخترانگی و زنانگی با زندگی دست و پنجه نرم کرد. تصمیم گرفتم برای جبران مردونگی‌هایی که کردم و یاداوری نعمت بزرگ دختر بودنم، با همین عینک به دنیا نگاه کنم و ازش بنویسم. بعضی از این پست‌ها رمز دارند و رمز اون‌ها به خانم‌ها تعلق می‌گیره. امیدوارم به امانتدار بودن مخاطبان این وبلاگ.
:)
۲ نظر ۰ لایک

یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (4)

موی دختر کوچکمان به کمرش رسید

جان من به لب

تا از تو خبری به ما رسید

دروغکی گفتند زخمی شده‌ای که دق نکنیم

فکرش را هم نمی‌کردند که این اتفاق

دعای من بود که در حقت مستجاب شد


+ خودم را گذاشتم جایِ همسر «رسول حیدری». کتاب «ر» را به شما توصیه می‌کنم. :)

۰ نظر ۰ لایک
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان