روزهای بارانی

سهم من و تو از روزهای بارانی

یک نگاهِ کشدارِ است به پنجره‌هایی که دم دستمان اند

انگار که سیل همه‌ی خیابان ها را

ماشین‌ها را

پیاده رو ها را

خانه‌ها را 

شهرها را

برده باشد

من و تو مانده باشیم

در دو جزیره‌ی دور افتاده 

با دو پنجره

همین!

۳ لایک
۲۶ مهر ۱۰:۳۳ باران ..
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
یادم هست؛ از بچگی، هر وقت باران می باریده من جوانه می زده ام... و این داستان همواره ادامه خواهد داشت...

.....................

**** *** **** ****

** ***** *** ** *** *** *** **** * ****** **** *** ****

چه خوب

چه عالی
بارون خیلی خوبه
:)

۲۶ مهر ۱۳:۰۲ سوفی ...
منم بارون میخوامممممممممممممممممممممم عررررررررررررر

این صدای گریه بود آیا؟ :))

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان