کافئین دار تر از قهوه

کاری که کلمات می‌تونن توی اوج خواب آلودگی با من بکنن، یک پاتیل قهوه نمی‌تونه! باور بفرمایید راست میگم. اخیرا دچار یک نوع مرض حاد مغزی در انتهای روزهای پر کار شدم که داره نگرانم می کنه. وقتی که می خوام بیهوش بشم از خستگی، کلمات هجوم میارن و از در و دیوار مغزم بالا میرن و شروع می کنن به بلند بلند حرف زدن و اظهار نظر کردن. انقدر این صداها زیاده که پلکام دورترین فاصله ی ممکن از هم رو می گیرن و دیگه روی هم نمیان. خیلی هجمه ی بی رحمانه ایه چون هیچ دفاعی در برابرشون ندارم. بعد از چند دقیقه همهمه انقدر قشنگ کنار هم می شینن و تبدیل به جمله و پاراگراف و یادداشت میشن که احساس تعجبم از هجوم تبدیل میشه به طمع برای حفظ کردنشون. می ترسم وقتی صبح بلند میشم پاشیده باشن و رفته باشن و دیگه دسترسی بهشون ممکن نباشه. (که تقریبا همینطوره) همین دیشب فکر می کردم بزرگترین اختراع بشر می تونه یه «یو اس بی» یا یه دستگاه ویژه باشه که من توی ساعات اوج مصرف مغزم ازش استفاده کنم و یه بک آپ بگیرم از محتوای ذهنم برای صبح روز بعد، شاید اینجوری اتفاق مهمی توی عرصه ی نوشتنم بیوفته؛ چون ادبیات ذهنم دقیقن زمانی که کلمه دارم و وسیله ی ثبت ندارم جوری میشه که خودم متعجب میشم! کاش بشریت این لطف رو به من بکنه و این دستگاه رو زودتر اختراع کنه. می ترسم، می ترسم این روند تا اونجایی پیش بره که سیستم خواب مغزم ارور بده و بسته شدن پلک برام بشه یه آرزوی دور و دست نیافتنی.

۱ لایک
۱۰ بهمن ۱۱:۲۹ پریســـا عسڪری
دقیقا همین طوره و منم شبایی که بی خواب میشم کلی ایده و سوژه برا نوشتن داره .. اگه گوشیم دم دستم نباشه، یا حس ثبت کردنشونونداشته باشم، فرداش هر چقدر به خودم فشار بیارم هم کارساز نیست و رفته که رفته

عجب! :)

من هم همینطور

۱۰ بهمن ۱۹:۱۶ خانم خوشبخت خانم خوشبخت
:(

چرا؟ :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان