چوپان معاصر طور (13)

می دانی خدا؟ خیلی خوب است که تقسیم کننده ی عزت و ذلت تویی و در این مسئولیت خطیر جایی برای دخالت ما آدم های معمولی قرار نداده ای، چون ما کج سلیقه تر از آنیم که عزت و ذلت را به درستی به دست اهلش برسانیم. به همین خاطر است که اگر همه ی دنیا یک دل شوند که کسی را ذلیل و پست کنند، نمی توانند و همان همه تصمیم بگیرند کسی را عزیز و رفیع کنند، باز هم نمی توانند، چون تقسیم کننده ی عزت و ذلت تویی. امشب از تو خواهم خواست که ما را عزیز درگاه خودت بخواهی و برای همه ی کسانی که تلاش کردند حالمان را بگیرند و زمینمان بزنند، آبرو و خیر و رحمت کنار بگذاری و از گناه و تقصیر ما هم به واسطه ی گذشتن از ایشان درگذری.

۳ لایک
۲۶ فروردين ۱۳:۵۳ صحبتِ جانانه
خدایا شکر ت
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان