اندر حکایت برداشتن یک وانت هندوانه با یک دست!

یه بار اومدم بین برنامه‌هام اهم و مهم کنم و اون‌هایی که در درجه‌ی کمتری از اهمیت هستند رو موقتا بذارم کنار٬ از ده تا برنامه‌م حدود ۶ تاش واجب بودن٬ چهارتای دیگه‌ش هم چون مقدمه‌ی انجام اون کارهای واجب بودن واجب بودن. در نتیجه لیست کارهام هیچ تغییری نکرد! :))))

پ.ن: یکی از عوامل موفقیت اینه که زمانت دست خودت باشه و همچنین میزان کارها و برنامه‌ها. از یه جایی به بعد٬ به صورت موقت٬ به هر برنامه‌ی جدیدی باید گفت:‌«نع!» حتی اگر اون یه پیشنهاد کاری پر از سود و تجربه باشه. :)
۲ لایک
دقیقا چون به هیچ کدومش نمی رسی..

دقیقا :))

۲۱ خرداد ۱۲:۰۲ حجت پناه زاده
سلام خدا قوت
مطلب خوبی بود
ممنون که از وبلاگ حقیر دیدن کردید
در این روزها ما رو  در دعاهاتون از قلم نندازید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان