نام نجات دهنده ات را از آینه بپرس!

اگر درست حساب کنیم، هیچ وقت شرایط جوری نبوده که باید باشد. همیشه گیر و گره‌ای در کار بوده که اوضاع را غیر عادی می‌کرده. بین همه‌ی آدم‌هایی که به غصه خوردن اکتفا کردند اما همیشه کسانی بودند که قاعده‌ی بازی را به هم زدند. به تنهایی بلند شدند و بی‌اعتنا به نگاه دوست و دشمن، خودشان را ثابت کردند. اگر درست حساب کنیم، قهرمان‌های بلند قامت تاریخ، زاییده‌ی سخت‌ترین شرایط اند. به هم ریختگی این روزها از همه‌ی زمان‌های قبل از ما بیشتر است، فقط کافی ست باور کنیم نوبت ماست که بلند شویم.

*

پارسال ، چنین روزهایی ، خانه‌ی همسر شهید مهدی باکری. حقیقتا قبل از آن روز این شهید برایم تنها اسم یک اتوبان در تهران بود. نگاهش را می‌بینید که چه زنده است؟



عنوان: شعری از فروخ فرخزاد

۰ لایک
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان