کار ناتمام

اربعین امسال هم به دنبال عاشورا و محرم و روضه و حال و هوایش رفت؛ مناسبتی که سال‌های اخیر برای خیلی‌ها از روی تقویم دو بعدی و عنوان «تعطیل» بلند شده و جان تازه‌ای گرفته است. سفر چند روزه به عراق و پیوستن به مشتاقانی که از نجف تا کربلا پیاده می‌روند‌ و شرکت در  پیاده‌روی جاماندگان برای بقیه که به هر دلیل نتوانستند به آن مراسم بزرگ بپیوندند تبدیل به یک برنامه‌ی جدی سالانه شده. حالا خیلی از ما و عزیزانمان برمی‌گردیم و زندگی عادی را از سر می‌گیریم و تا محرم و اربعین سال بعد صبر می‌کنیم برای قرار گرفتن دوباره در فضایی که زندگی و شوق از همه‌ی دقایقش سرریز است. روزهایی که به نام اماممان زندگی‌ کرده‌ایم تمام شده اما کار ما ناتمام مانده و حقیقت این است که تا اینجای راه ما کاری نکرده‌ بودیم. عزاداری و قدم برداشتن در راه سید الشهدا(ع)، نه موقعیتی برای منت گذاشتن و افتخار کردن ما به همت خودمان، که توفیقی است که از قبل بدهکارترمان می‌کند. حالا که وقت عزاداری تمام شده، نوبت ماست که آستین بالا بزنیم و مسیر رسیدن به محرم سال بعدمان را هموار کنیم. همین روزها که اشک ریخته‌ایم، روح تکانی کرده‌ایم و گرد و غبار زدوده‌ایم و هنوز تازگی زیارت در وجودمان هست زمان شروع است. اگر حقیقتا امام حسین(ع) را دوست داریم باید بپذیریم پیوستن به حرکت‌های جمعی مثل پیاده روی اربعین، کاری نمادین است که باید پوسته‌اش را بشکافیم و مغزش را با زبان زندگی‌مان مزه مزه کنیم. خودشان موقعیت را برای بهره بردن از آن روزها برایمان فراهم کرده‌اند تا بقیه‌ی مسیر را با انرژی بیشتری برویم و کار موثرتری بکنیم. شعار اربعین امسال، پشتوانه‌ی خوبی است برای آغاز این تغییر:«من حامی دینم هستم»؛ جمله‌ای که از زبان عباس بن علی(ع) جاری شده و پیوندی عمیق، بین مخاطب عاشورا و او که وفادارترین یار امام حسین(ع) بود ایجاد می‌کند. ما در برابر دینمان و بزرگانش مسئولیم و سالی یک بار و چندین روز زنده کردن نامشان فقط بخشی از احساس مسئولیت لذت بخش است. حالا که خیمه‌های عزاداری‌ را جمع کردند وقت آن شده که خوش اخلاق‌تر باشیم، کار مردم را زودتر و بهتر راه بیاندازیم، میز کار و مسئولیتمان را نه موقعیتی برای خودنمایی و عقده‌گشایی که فرصتی برای خدمت به دیگران بدانیم، اگر دستمان در جیب کسی نیست مراقبش باشیم و اگر هست به حرمت عزاداری‌هایی که کرده‌ایم و اشک‌هایی که ریخته‌ایم درش بیاوریم، برنامه‌ی زندگیمان را منظم‌تر کنیم، در رانندگی کمی خویشتندارتر باشیم، مراقب باشیم حق کسی از گلویمان پایین نرود، دور زدن قانون را زرنگی ندانیم و کسانی که قانونمند هستند را ریشخند نکنیم و .. خلاصه ببینیم کدام رفتارمان بیشتر مورد سرزنش اویی است که عاشقانه دوستش داریم و هرچه زودتر وجین‌اش کنیم. محبتی که فقط بر مرکب زبان سوار است و از او خبری در عمل محبین نیست، باعث دلزدگی آن‌هایی می‌شود که بیرون از این مرزهای احساسی و دینی دارند به ما نگاه می‌کنند و ما را نماینده‌ی تفکرات اماممان‌ می‌دانند. ما نه تنها می‌توانیم که باید حامی دینمان باشیم. این کار همتی به مراتب بیشتر از تحمل دشواری‌های مسیر نجف تا کربلا و شرکت در عزاداری‌ها می‌طلبد و احتمالا ضامن قبولی آن‌ها هم هست.


*لینک انتشار در همشهری آنلاین : اینجا

۳ لایک
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان