حال من خوب است، اگر بگذارم!

مشغول کاری فشرده‌ام و از وضعیت تمرکزم در انجامش بسیار راضی(الحمد لله). کمی که خسته می‌شوم به سرم می‌زند چرخی توی اینستاگرام و تلگرام بزنم و دوباره به کار برگردم. عکس فلانی، واکنش بهمانی، جوک بی‌مزه‌ی آن یکی، اظهار نظر خنده دار این یکی، مسئله‌ی مهم و حیاتی مطرح شده در این کانال و شبهه‌ی پاسخ داده شده در آن گروه و ... چند دقیقه که می‌گذرد احساس می‌کنم هزار پوشه‌ی بسته نشده توی ذهنم دارم، چیزی گم کرده‌ام و حالم خوب نیست! سر هرکدام از فکرهای رد شده از پیشانی‌ام را که می‌گیرم به یکی از موارد بالا می‌رسم که هر کدام با خودش هزار تداعی و فکر دیگر قطار کرده که تهش به هیچ کجا نمی‌رسد. هر چقدر هم سعی می‌کنی یک عده را کلا به قول شما خارجی‌ها «سین» نشده رها کنی، باز هم نمی‌شود!

یکی نیست بگوید چرا خسته می‌شوی نمی‌روی لب پنجره، دور نمی‌زنی، گلی بو نمی‌کنی، نفس نمی‌کشی؟ دست و پا زدن هم شد فعالیت موثر برای رفع خستگی؟ :|

۲ لایک
سلام
چه خستگی ای بهتر از خستگی کار مفید :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان