انتخابات گذشته از چند نظر برای من خیلی مهم بود:
1-کار سیاسی. با این که بار اولی که رای میدادم نبود، اما به دلایل متعدد و متنوعی، کار انتخاباتی و به عبارت دقیقتر کار سیاسی کردن برام مهم و جذاب شده بود. شاید به جرات بتونم بگم که به اندازهی همهی عمر بیست و چند سالهام، در این یک ماه دغدغهی سیاست و انتخاب داشتم و ... الحمد لله.
2-ثمرهی تغییر. در آستانهی چیدن میوهی یه تغییر ایدئولوژیک توی این دوره قرار گرفتم. با جهان اطرافم، با خیلی از اطرافیان و آشنایانم فرق کرده بودم و خیلی برام مهم بود که تعامل منِ نسبتا تنها با این دنیای جدید چطور خواهد بود. [از تغییرِ صرف حرف میزنم و هدفم ارزشگذاری روی تفکر یا تغییر خودم یا باقی نیست خدایی نکرده.] از نتیجهی این تعامل بگم؟ خوشحالم و دلگیر، دلگیرم و خوشحال! احساس میکنم چند لایه پوست انداختم! کمتر رودربایستی دارم از بیان این که تغییر کردم و ... باز الحمد لله.
3-نتیجه بینتیجه. علیرغم عادتم برای رسیدن به نتیجه، تمرینم از اواسطِ راه این بود که به خیرخواهی خدا بیشتر از عقل محدود خودم مطمئن باشم و تلاشِ حداکثری کنم و هر چه شد الحمد لله!
4- نگاه تاریخی. شناخت گونههای متفاوت رفتاری و دقت در اونها و ثبتشون، خیلی به نگاه تاریخی آدمها کمک میکنه. جرقههای این حساسیت از وفات جناب آقای هاشمی رفسنجانی توی ذهنم خورده بود و همون موقع هم میشد پیشبینی کرد که روزهای پر کاری توی راهه. این انتخابات، حواشی و واکنشهاش، اگر قدر بدونیم، یکی از بهترین فرصتهاست برای این که خودمون و دیگران رو، توی هر سطح و جایگاهی که هستن بهتر بشناسیم.
5-تفکیک. خیلی مهم بود که برای خودم، تفاوت بین تحلیل سیاسی و جانبداری سیاسی رو جا بندازم که البته بسیار مرز باریکی داره و کار سختیه. جانبداری سیاسی برام مصداق «حب الشی یعمی و یصم» بود و تحلیل سیاسی، نگاه به نقاط قوت و ضعف هر دو طرف انتخابات به صورت همزمان و با رعایت انصاف. [سخت نیست! دهشتناک است :)) ]
6- تمرین داشتن ملاک. داشتن ملاک برای انتخاب افراد در درجهی اول نیاز به شناخت خودمون، باورهامون و دین و اعتقادمون داره. برای من مهم بود به کاندیدایی برسم که بیشترین تطبیق رو با باورهام داره. به نظرم میرسه داشتن ملاک برای انتخاب بهترین گزینه، آدم رو از هیاهو و قیل و قال و پروپاگاندای وحشتناک نجات میده. بعد هم باید نشست و سیر تحول یا تطور اون کاندیدای مورد نظر و کاندیدای غیر مورد نظر(!) رو در طول زمان بررسی کرد و یادداشت برداشت و عبرت گرفت، بیجنگ و دعوا، بی داد و قال!