محمدرضا زائریِ واقعیت تا مجاز

برنامه‌ی امشب «۱۸۰ درجه»، از شبکه‌های افق را با حضور آقای زائری و امیرحسین بانکی پور، با موضوع انقلابی‌گری دیدم و حرف‌هایی در ذهنم جاری شد. محمدرضا زائری روحانی ارزشمندی است. چند سالی می‌شود که او را به واسطه‌ی کارم در مجموعه‌ی همشهری شناخته‌ام، با او کار کرده و از او آموخته‌ام و در سیر شناختم از او، اوج و فرودهای فکری زیادی را در موردش تجربه کرده‌ام؛ از روزهایی که در بحث ولایت فقیه او را طرف مقابل خود می‌دیدم، تا روزهایی که به خاطر همین یک باور برایش احترام زیادی قائل بوده‌ام، او یکی از جدی‌ترین معلم‌های من، در شیوه و منش بوده و هست و الگوی بخش مهمی از زندگی‌ام، تا جایی که روی رشته‌ی ارشدم، با ضعفی که در وجود او حس می‌کرده‌ام دست گذاشته‌ام تا در آینده‌ی دلخواهم، بیشتر از او حرف برای گفتن داشته باشم.

روزگاری گذشته که نمی‌توانستم او را نقد کنم و نقد دیگران درباره‌ی او را نیز نمی‌فهمیده‌ام، اما خدا را شاکرم که مدت‌هاست می‌توانم به جرات بعضی مواضعش را نقد کنم یا درباره‌اش سوال‌های جدی‌تری بپرسم و او را واقعی‌تر ببینم. خصوصا عمق تأثیرگذاری و برد کلام او را، وقتی فهمیدم که در یک بحث دانشگاهی درباره‌ی حجاب، خلاصه‌ی یکی از پست‌های اینستاگرامی‌اش ابزار دست طرفی شده بود، که به افکار و عقاید اسلامی، بخشی و سلیقه‌ای نگاه می‌کرد و حقیقتا از جایگاهی که دارد و ابزار و بلندگویی که ممکن است کلامش را به گوش این افراد هم برساند ترسیدم.

او بخشی از این نظام و دلسوز این انقلاب است. این را امشب، واضح‌تر از همیشه فهمیدم؛ دلسوزی برادرانه‌ی او، نمی‌تواند در چارچوب معمول نگهش دارد و برای همین دستش مدام خط خوردگی دارد، زبانش تند می‌شود و هیچ وقت حساب دوربین و جمع و آشکار و نهان را نمی‌کند. 

در ابتدای این برنامه، که توصیه می‌کنم ببینیدش، از او می‌پرسند تعریف روحانیت چیست؟ می‌گوید خاکی بودن و این تعریف نه از سر تعارف که همان حقیقتی است که او با عمل به آن معترف است. اگر چه به بعضی نظرات او انتقاد دارم، اگرچه درباره‌ی مواضعش حرف دارم، اما این مانع دیدن منصفانه‌ی حقیقت وجود او برایم نمی‌شود؛ زائری همان مدیری است که وقتی مراسم دارد، جلوی در می‌ایستد و همه را بدرقه می‌کند، اگر نشسته باشد و سلام کنی، تمام قد جلویت می‌ایستد و احترام می‌کند و اگر پادری درِ مجموعه‌ای که مدیریتش می‌کند، گم شده باشد، بی‌ادا و اطوار با یک پا نگهش می‌دارد تا مهمان‌ها معطل باز و بسته شدن آن نشوند! او همان روحانی خاکی‌ای است که افطاری هر سالش، بهانه‌ای است برای آشتی چپ و راست و گفتن و خندیدن دورها بر سر یک سفره. اگر چه آثار شتابزدگی را گاهی در بیان نظرهایش می‌شود دید، گرچه منکر دستاویز شدن بعضی حرف‌هایش برای غیر نیستم، اما چیزی که باید به آن اعتراف کنم این است که همچنان کسانی که او را به تندی نقد یا طرد می‌کنند را نمی‌فهمم، همچنان که افرادی را نمی‌فهمم که از بن دندان با اصول اسلامی و ایرانی مشکل دارند اما او را مانند یک بت تقدیس می‌کنند و می‌آرایند، به این خیال که او دارد با مخالفت با نظام جگرشان را خنک می‌کند!

آقای زائری را باید دقیق دید، دقیق تحلیل کرد. واقعیت او، نه آن مدح و ثنای یکپارچه و نه تف و لعنت بی‌سلیقه‌ای است که عده‌ای می‌کنند. او واقعی است، این واقعیتش را دوست دارم. دلسوز است، دلسوزی‌اش را تحسین می‌کنم و شجاع است، با کمی اغماض و و اندکی تردید، شجاعتش را آرزو می‌کنم و دعاگوی او هستم و خواهم ماند.


۲ لایک
۰۴ آذر ۰۱:۰۳ یک مسلمان
آقای زائری را باید دقیق دید... :(

میشه لینک فیلم رو بدین لطفا؟

برنامه برای امشب بوده، باید روزهای آتی در لیست برنامه‌های شبکه‌های افق جستجو کنید و ببینید.

۰۴ آذر ۰۱:۰۳ یک مسلمان
با افتخار دنبال شدید...به ما هم سر بزنید.
۰۴ آذر ۰۴:۵۵ احمد احمدی
زائری اون آدمیه که رضا امیرخانی رو تو بیروت دعوت به قهوه می کنه؛ در حالی که خودش روزه است و امیرخانی هم نمیفهمه!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان