آدمی که هیچ ریسمانی برای چنگ زدن نداشته باشد، امن نیست، چون در حال دست و پا زدن است و چون اولویتهایش در لحظه جابجا میشود، احتمالش میرود برای نجات خودش دست به یقه و دامن این و آن هم ببرد و لاجرم آنها را هم غرق کند. ناامیدی بدترین مرکب برای آدمی ست، نه ترمز دارد نه کیلومتر شمار و نه دنده و فرمان. اما چرخ دارد و گاز و آدم را میبرد و میبرد تا با سر بکوبدش به در جهنم و همانجا ماموریتش را تمام کند.
شاید به همین خاطر خدا بعد از شرک، ناامیدی از رحمتش را در زمرهی نابخشودنیها قرار داده. هیچ چیز بدتر از فراموشی امید نیست. مراقب امیدهایمان باشیم و اگر به هدایت و اصلاح آدمهای ناامید دورمان نداریم، خط قرمز دورشان بکشیم و به دعای از راه دور در حقشان بسنده کنیم و اگر خودمان ناامیدیم، زودتر یک ریسمان یا شاخه یا تنهای برای وصل شدن پیدا کنیم، که این درد هر چه بیشتر بماند، مردابتر میشود.