برای ما که مدعی به دل داشتن محبت ابا عبدالله علیه السلام هستیم، به اندازهی ظرفها و ظرفیتهایمان، کربلاهایی کوچک هست. کربلاهای فسقلی، نقلی، کف دستی. اما با همان ترکیبِ بازی.
برای همهی ما لحظات مواجههای هست. سخت. طوفانی. آتشین. که حس میکنیم گرمای سوزندهی باد ابتلائات را. که میآید و میکوبد و میپیچد و به سختی گذر میکند.
همان آنی که یاران صدیق از دست رفتهاند، تکیهگاهها «کالعهن المنفوش» بیاثر شدهاند و پایت از خستگی میلرزد، به خودت آمدهای و زخمهای نشسته برتنت را دیدهای و تنهاییات را و خیمههایی که پشت سر است و مسئولیتش با توست و دشمنی که روبروست و اگر خدا نمیبود و ایمان وجود نداشت، باید از وحشت بیرحمیاش قالب تهی میکردی، آنِ نزول رحمت است، اگر نظر کنی.
در زندگی همهی ما کربلاهایی هست، هر چند کوچک، هر چند نقلی و به اندازهی ظرفیتمان، تا خدا تنهایی و اضطرارمان را مثل کودک شیرخواره ببیند و گویی بی گذر کردن از این میدانهای رزم، با شجاعت و به تنهایی، از وسعت و رزق و برکت کثیر خبری نیست.