اصلا بی‌خیال طرف، آبروت برات مهم نیست؟

میون این همه سر و صدای حقوق بشری در مورد خانواده، میون این همه داد و بی‌داد در مورد خشونت خانگی علیه زنان، چرا هیچ کس در مورد خشونت کلامی علیه مردان صحبت نمی‌کنه؟

کمتر معلم و استادی به ما یاد میده، طرح نیاز صحیح با مردان رو و کمتر مادری خودش الگوی مناسبی برای برقراری ارتباط کلامی با همسره و این ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین مرحله‌ی مواجهه در زندگی مشترک به حساب میاد به نظرم.

 

توهین به شخصیت

تحقیر و نادیده گرفتن توانمندی‌ها

کوچک شمردن خانواده‌ی طرف به هر بهانه‌ای

با داد و فریاد صحبت کردن یا زبان نیش و کنایه داشتن

«بابا چه عجب به فکر افتادی» ها

«تو که این چیزا حالیت نیست» ها

«تو که بی‌دقتی و نمی‌فهمی، تو لازم نیست نظر بدی» ها

«خیلی بی‌عرضه‌ای، خیلی شلخته‌ای» ها

«خانواده‌ت دهاتی اند» و امثال این جملات

 

در حالی که از طرف شما به عنوان روش تربیتی یا راهی برای جبران آسیب‌های خودتون استفاده می‌شه اما وجهه‌تون رو پیش هر مردی، حتی اگر از اولیای الهی باشه تبدیل به یک موجود قابل ترحم و شایسته‌ی دلسوزی می‌کنه.

و اون آدم، اگر ظرفیتش مثل هر آدم عادی ای، محدود باشه بدون شک مقابله به مثل می‌کنه و با رفتارها و کلامش و محدودیت‌هایی که براتون ایجاد می‌کنه، بدون شک میره روی مغز و اعصابتون و اگر ظرفیتش در برابر شما زیاد باشه، یا درونگرا باشه، یا به هر دلیل ملاحظه کنه و در جا جواب نده، شما رو پیش هر آشنای دور و نزدیکی بی‌حیثیت خواهد کرد. او به همه خواهد گفت که همسرش خیلی انسان حساس و کم‌ظرفیتیه. او به همه تصویر دقیقی از ضعف شما خواهد داد.

 

شما رو به مقدساتتون، حدود انسانی رو رعایت کنید و بذارید منزل جایی برای تعامل سالم و روابط گرم عاطفی باقی بمونه.

 

پ.ن: بر خلاف چیزی که تصور می‌کنیم، اتفاقا مردها هم در مورد جزئیات تجاربشون قبل و بعد از ازدواج با هم صحبت می‌کنند (متاسفانه البته، چه در مورد زن و چه در مورد مرد، هر دو کم خیره این انتقال تجربه)؛ بنابراین در هر گروه دوستی مردانه که همه یا اغلبشون مجرد هستند، فقط یک نفر که همسرش در ارتباط کلامی فاجعه آفریده باشه کافیه، تا همه‌ی مردهای اون گروه با ترس و احتیاط شدید به ازدواج فکر کنند.

۳ لایک
۳۱ فروردين ۲۳:۴۰ صحبتِ جانانه

مرد و زن نداره

اون حرفهای فمنیست ها نقدهای خالص و عیار بی غشی نیست که ای بسا خرقه که موستوجب آتش باشد این بین

 

 

مشکل اینجاست که آدمیزاد بنده ی خدا نشده

مرد باشه، زن رو می آزاره

زن باشه مرد رو و...

 

این سلسله ی معیوب جایی قطع میشه که یکی بخواد خدا رو بنده باشه

 

ی

بله. مرد و زن نداره. اما ما اصولا نوک تیز پیکان رو می‌گیریم سمت آقایون و از سمت اثرگذار تربیتی غافل می‌شیم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان