و همه نعمت فردوس شما را

در سیر پیش تا پس از ازدواجم

حس می‌کنم دعا از زبانم

رفت به لایه‌ای عمیق‌تر

به قلب

به باطن

و بعد عمل

و دوباره زبان

 

من این جوشش از درون را دوست دارم

این جاگیری معنا در محل خودش را عاشقم

من دنبال دعاهایی بودم که نه وهمِ من باشند و نه خیالاتم

من دنبال زندگی کردنِ دعا بودم.

 

پ.ن: این حرف‌ها را در اینستاگرام نمی‌شود زد. در کانال و گروه دوستان هم نمی‌شود. به دوستان که اصلا نمی‌شود گفت. می‌گویند جوگیری. پز می‌دهی. دل ما را آب می‌کنی. نه، خواهرم، عزیزم؛ از جهانی که بر من گذشت سخن می‌گویم و این بخشی از لذت زندگی من است. خدا را شکر وبلاگ با این مدل حرف‌ها هم‌فاز است. می‌چسبد. یک‌سری حرافِ تجربه‌ی خویش مهم پندار دور هم جمعیم و چه از این بهتر؟ ;)

 

۴ لایک
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان