می‌خوای بدونی چقدر می‌ارزی؟

استاد می‌گفت: «می‌خوای بدونی چقدر می‌ارزی؟ ببین اونی که دلت براش شور می‌زنه چقدر می‌ارزه. برای جورابت دلت شور می‌زنه؟‌سه تومن می‌ارزی! برای کیفت؟ ده تومن! برای پرایدت؟ اون که دو میلیونم نمی‌ارزه می‌فروشن بیست تومن٬ دو میلیون می‌ارزی! برای پورشه‌ت؟‌ خونه‌ت؟ علم؟ آدم‌ها؟ بشریت؟ همونقدر می‌ارزی. فقط حواست باشه خودتو حراج نکنی.»


دسته: کلاس طلیعه

۰ نظر ۳ لایک

می‌خوای بدونی چی کاره‌ای؟

استاد می‌گفت: می‌خوای بدونی چی کاره‌ای؟ می‌خوای بدونی چه اثری توی این عالم داره وجودت؟

از خودت بپرس: من کجای عالم ام؟

بعد بپرس: اگر نباشم چی میشه؟

اگر جواب هیچی باشه خیلی بده، باید یه فکری به حال خودت بکنی.

اگر جواب اینه که یکی، دو تا، سه تا کار لنگ می‌مونه، اون سه تا رو بکن چهار تا و هی به مرور زمان بیشترش کن.



دسته: کلاس طلیعه

۱ نظر ۳ لایک
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان