می‌خوای بدونی چقدر می‌ارزی؟

استاد می‌گفت: «می‌خوای بدونی چقدر می‌ارزی؟ ببین اونی که دلت براش شور می‌زنه چقدر می‌ارزه. برای جورابت دلت شور می‌زنه؟‌سه تومن می‌ارزی! برای کیفت؟ ده تومن! برای پرایدت؟ اون که دو میلیونم نمی‌ارزه می‌فروشن بیست تومن٬ دو میلیون می‌ارزی! برای پورشه‌ت؟‌ خونه‌ت؟ علم؟ آدم‌ها؟ بشریت؟ همونقدر می‌ارزی. فقط حواست باشه خودتو حراج نکنی.»


دسته: کلاس طلیعه

۳ لایک
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان