یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (4)

موی دختر کوچکمان به کمرش رسید

جان من به لب

تا از تو خبری به ما رسید

دروغکی گفتند زخمی شده‌ای که دق نکنیم

فکرش را هم نمی‌کردند که این اتفاق

دعای من بود که در حقت مستجاب شد


+ خودم را گذاشتم جایِ همسر «رسول حیدری». کتاب «ر» را به شما توصیه می‌کنم. :)

۰ نظر ۰ لایک

یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (3)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (2)

من و تو هیچ‌وقت گوشی هم را چک نکردیم، در حالی که می‌توانستیم

هیچ وقت به وبلاگ هم سرک نکشیدیم، اگر چه رمز آن‌ها را داشتیم

هرگز به ایمیل و فیس‌بوک و کیف و دفتر و حریم شخصی هم تجاوز نکردیم

می‌توانستیم

اما نخواستیم

ما به وسعت یک سقف بزرگ دو نفره حریم شخصی برای خودمان ساختیم

و با اعتماد به هم تکیه کردیم

و به جای پنهان‌کاری 

هر وقت گیر کردیم، واضح و صادقانه برای هم توضیح دادیم

و هر جا گره خوردیم، به هم کمک کردیم


من نمی‌فهمم

چرا آدم‌های این شهر این قدر مشتاقند آرامششان را لابلای اما و اگرهای حریم شخصی همسرشان جا بگذارند؟

۰ نظر ۲ لایک

یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (1)

چی میشه یه روز بی‌وقت

قبل این که بیای خونه

زنگ بزنی بگی: «عیال! چمدون کوچیکه رو پر کن می‌خوایم دو روز بریم کویر، لباس گرم هم بردار که شب کویر کولاکه»؟

می‌دونی چند وقته با هم سفر نرفتیم؟


پ.ن: دارم در عالم توهم هایم به ژانرهای جدیدی از نویسندگی دست پیدا می کنم. «طفل کبیر هستم. بسیار خوشوقتم ژانر جدید!»

۲ نظر ۳ لایک
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان