چوپان معاصر طور(12)

گاهی احساس می کنم شیطان در قالب یک کبوتر معصوم آرام آرام شاخه های کوچک جمع می کند تا روی مغزم یا توی دلم یک خانه ی گرم و نرم برای خودش آماده کند و زمینه را برای تولید جنودش آماده کند!

خدایا لطفن هر وقت داشت از این غلط ها می‌کرد خودت یک طوفان جانانه نصیبش کن

طوفانی که مرکز هواشناسی شیطان پیش بینی اش نکند!


*موقع نوشتن این پست یاد این دعای امام زمان(عج) افتادم که توصیه کرده اند موقع گرفتاری های روزگار بخوانیم: «یا من اذا تضایقت الامور فتح لها بابا لم تذهب الیه الاوهام صل علی محمد و آل محمد و افتح لاموری المتضایقه بابا لم یذهب الیه وهم یا الرحم الراحمین» / ای کسی که زمانی که حلقه های بلا تنگ می شود دری می گشایی که وهم ها به آن نمی رسد (انتظار آن نمی رود)، بر محمد و آل محمد درود فرست و دری را به روی من بگشا که انتظار آن نرود.

۲ لایک
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان