در بن بست بال در بیاور

درسته که گاهی ضربه‌های بدی به آدم می‌زنه روزگار و جوری فیتیله پیچت می‌کنه که نفهمی از کجا خوردی؛ اما موندن بیش از حد توی یه وضعیت و گرفتن یه نتیجه‌ی تلخ از بخشی از عمر برای تمامش به نظرم یه گره محکم به آینده‌ی روشن روبرو می‌زنه. الیته غالبا این نتیجه‌‌ی انتظار زیاد داشتن از دنیاست؛ دنیایی که فرمول واحدش اینه که هر کسی که بهش دلبسته رو بلخره یه جا ناامید کنه. آرزو دارم جز اون دسته از آدم‌ها باشم که از [کمک] دنیا و آدم‌هاش ناامیدن ولی به رحمت خدا و قدرتش امیدوار؛ آدم‌هایی که تجربه‌های تلخشون رو بهانه‌ای نمی‌کنن برای شونه خالی کردن از مسئولیت‌هایی که به عهده دارن.

۲ لایک
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«بعد از این نام من و گوشه‌ی گمنامی‌ها
که غریبان جهان شهره‌ی آفاق‌ ترند»
موضوعات
کربلا ای کاش مسافرت بودم (۱۳)
یادداشت‌های یک زن خانه‌دار (۱۴)
چوپان معاصرطور (۱۵)
ما اینجوری دیدیم (۱۲۲)
اتفاق خودش نمی‌افتد (۷۸)
رج به رج (۱۳)
هنگامه‌ی تب (۳۸)
مداد سفید (۵۰)
خنده ی گشاد (۱۱)
اونی که برام قله ست (۱۶)
اینجور وقتا (۵۷)
مداد سرخ (۱۷)
دیالوگ‌های ماندگار (۴)
تا پخته شود خامی (۱۴)
من ریحانه‌ام (۱۱)
نامه های جمعه (۲)
برکه ی کاشی (۱۲)
کلاس طلیعه (۸)
با توام (۱۲)
پیوند ها
لابلای گل های پیراهنش
یک ذهن مُشَبَّک
نیوفولدر
پرانه ام
سلام
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان